یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۶

آدم معتقد آدم محدودی است

ایمان واعتقاد کور ( تقدس) بدبختی و شرارتی است که همواره در تضاد با اهداف جامعهء کثرت گرا و باز قرار دارد. ما موظف هستیم با تعصب و خشک اندیشی از هر نوع و به هرشکلی که باشد مبارزه کنیم ، حتی زمانیکه اهداف آن ، از نظر اخلاقی کاملا درست و مورد پذیرش ما باشد( پوپر)

شهریور 82 بود که من وبلاگ قبلیم را بستم و بدون اینکه رد و نشانی از خودم برجا بگذارم آمدم به اینجا ، تجربه ء بدی بود ، خیلی بد ، بطرز وحشتناکی احساس خفه شدگی و ناراحتی میکردم ، آنهم منی که بجز در حوضه ء روابط دوستانه ، تجربه های خیلی بدتری را در شکست یا روبرو شدن با مشکلات داشتم ، برایم این سوال پیش آمده بود که شکست یک رابطه ء عمیق دوستانه و یک درگیری وبلاگی چرا اینقدر مرا بهم ریخته است؟

سینا که چندان نمیشناختمش برایم کامنت گذاشته بود که باید حتما در باب حوزه ء روابط دوستانه صحبت کنیم ، دعوتم کرد به دفترش و من آنقدر مستاصل بودم که نپذیرفتم ، کمی طول کشید تا خودم را پیدا کردم و شروع کردیم به یک سری بحث که متاسفانه در این لحظه به دلیل تغییرات متمادی ورژهای یاهو مسنجر نتوانستم متنشان راباز کنم و ارائه متن اصلی گفتگو های آنزمان را موکول میکنم به آینده نزدیک تا از پسش برآیم ، اما بطور اجمالی بحث اصلی سینا که برای کمک به من برای عبور از بحران روحی که گرفتارش شده بودم آغاز کرده بود این بود که :

ما توانسته ایم تقدس را از خیلی حوزه ء های زندگی مان حذف کنیم ، اما هنوز در یک حوزه خیلی مشکل داریم و آن هم حوزه ء روابط دوستانه – عاشقانه است ، میگفت وقتی رابطه هایمان اصیل و بی نقص فرض میکنیم آنرا در هاله ای از تقدس گرفتار میکنیم و این تقدس باعث می شود کمال گرا شویم و نتیجه اش این می شود که وقتی رابطه به مشکل برخورد ضربه ء روحی شدیدی خواهیم خورد...یادم هست آن موقع در برابر این دید موضع میگرفتم ، اسم تقدس را عوض میکردم و اصرار میکردم که رابطه ء عمیق دوستانه تنها جایی است که باید حرمتش حفظ شود ، نمیدانم ولی قریب به یقین هدفم سفسطه نبوده ، درکم و بخصوص موضع ام از دید یک جوان احساساتی این بوده و سه سال مطالعه کردن ، سه سال ضربه خودرن های متمادی ، سه سال درد کشیدن ، سه سال...لازم بوده تا در این لحظه در موضعی که در حال حاضر قرار دارم بایستم البته فکر نمیکنم کاملا زاویه ء دیدم با سینا یکی باشد ، اما احتمالا خیلی نزدیک شده ...

آذر یک جمله ای هست در انسانی ، تماما انسانی خیلی دوستش دارم مینویسمش تا این قسمت بحث در اینجا متوقف بشود تا وقتیکه سینا بازترش بکند و من بتوانم دیدم را در باب حرمت و تقدس از زوایه ای گسترده تر بیان کنم :

هر کس به کسی قول دهد که همیشه او را دوست داشته باشد یا همیشه از او متنفر باشد و یا پیوسته به او وفادار بماند ، قولی داده است که خارج از اراده ء اوست و ...

آذر یادت هست ، محاکمه ء کافکا اینطور شروع میشود که می آیند در اتاق خوابش بیدارش می کنند و میگویند باید با ما بیایی ...چه کسی این کار را میکند؟ معمولا پدر و مادر یا زن و شوهر ، اما چه کسانی می آیند؟ این چه تفکری است که آنقدر به خودش اجازه میدهد که وارد خصوصی ترین عرصه های زندگی ما شود؟
تفکری که معتقد به اصالت فرد نیست ، ایدوئولوژی که از بالا تصمیم میگیرد و می خواهد همه را همسان و همشکل تفکر ایدئولوژیکش شکل بدهد .
کتاب های مدرسه ء زمان پهلوی را تو باید یادت باشد! صفحه ء اولش نوشته ، پدر بزرگ خانواده است ، ملت خوانواده ء بزرگتری است و شاه پدر ملت است ( نقل به مزمون نیست ) ، خب وقتی شاه شد پدرت بدیهی است که بیاید به اتاق خوابت و بیدارت بکند!
چند ساعت قبل داشتم کتابهایم را ورق میزدم که یک نوشته ای از حزب توده پیدا کردم بتاریخ سال 56 در باب اندیویدوالیسم خلاصه ای از آن را برایت می نویسم :

]صالت فرد از مختصات ایدئولوژی و روحیه ء خرده بورژوایی است و در نتیجه کلیه ء روحیاتی که در جامعه مبتنی بر مالکیت خصوصی پرورش می یابد ظاهر می گردد. و معنای آن بطور خلاصه یعنی برتر نهادن فرد بر جمع ، قایل شدن اصالت و اهمیت برای فرد نه برای جمع.اصالت فرد پایه ء فلسفی سرمایه داری و بر این پایه سودجویی و خودپسندی توجیه میگردد!!اصالت جمع یا منش جمعی که تئوری و عملی است که طبق آن منافع جمع و جامعه بر منافع فرد مقدم است و حفظ و تکامل شخصیت فرد و رهایی او از یوغ ستم های اجتماعی در درجه ء اول به رهایی جمع و تکامل آن مربوط است و تنها جامعه ای که در آن افراد با حقوق برابر و به شکل داوطلبانه در راه پیشرفت منافع عمومی ، جمعی می کوشند می تواند یک جامعه ء واقعا انسانی باشد.سوسیالیسم می تواند آن چنان شرایطی بوجود آورد که در آن هماهنگی واقعی بین منافع فرد و جمع پدید آید. در سرمایه داری برعکس ، سرکوب منافع جمع لازمه ء برآورده شدن خواست فرد است!!اصالت فرد روحیه ء خودپسندانه و طرز تفکر ذهنی که تمایلات خود را مقدم بر واقعیت می سازد!! ترویج میکند و اصالت جمع روحیه ء انقلابی ، همبستگی و تعاون ، طرز تفکر اصولی و عینی که واقعیت عینی، مصالح تکامل جامعه را بر تمایلات و خواست های ذهنی مقدم می شمرد!
رخنه ء روحیه و طرز تفکر و شیوه ء عمل اندیویدوآلیستی در حزب به مبارزات خلاق و اصولی زیان جدی وارد می آورد . باید با این شیوهء فکر و طرز عمل پیوسته و به طور جدی مبارزه شود
.[

این همه را خلاصه کردم و نوشتم تا تو که معنای ظریف معیار قرار دادن فرد را میدانی متوجه تحقیری و تحریفی که در این متن هست بشوی و تعمیمش بدهی به جامعه ای که در آن زندگی میکنی ، جامعه ای که از معدود جوامع باقی مانده در جهان است که هنوز یک حکومت توتالیتر اصالت جمعی را که با معیار های خودش تعریف کرده میخواهد بزور بر ما بچپاند !
آذر سوال اصلی تو این بود که نسل من به چه چیز احترام می گذارد ، برای چه چیز تقدس قائل است؟
میدانی ، من فکر میکنم نسل من ، دانسته و ندانسته و به دلایل مختلف(که خود بحثی جداست ) ، و برخلاف طرز تفکرحاکمانش و برخلاف طرز تفکری که در نسلهای گذشته نهادینه شده است ، صاحب طرز تفکر و اخلاق فردی شده است آنهم در جامعه ای که مذهبش بدتر از هر مذهب دیگری تقلید را واجب می داند و آدم مقلد آدمی که صاحب ارده ء فردی نیست ، از اراده ء جمعی طبعیت می کند ، ارده ء جمعی که یک مرجع در بالا تصویبش کرده! اینها هم در تضاد است ، نسل من بدلیل به روز بودن با طرز تفکر قالبی مشکل پیدا میکند ، نسل من برای چیزی تقدس قائل نیست ، چون لازمه ء تقدس قائل شدن داشتن تعریفی واحد و یکتاست ، و این تحجر با تفکری جوان امروزی نمی خواند ..اما اینکه برای نسل تو عجیب می نماید ، به نظرم دلیلش این است که بدون اینکه متوجه بشوید و برخلاف چیزی که فکر میکنید ، تفکر فردی در نسلتان نهادینه نشده است ، نسل شما اسیر تفکر قالبی جمعی است چیزی که در نسل من هر روز کمرنگ و کمرنگتر میشود.

این نوشته ء اق مهدی سیبستان را بسیار دوست دارم :
اگر شعار استبدادخواهی اين است که آن گونه رفتار کن که من می خواهم و برای آن از ادب اصرار و الحاح و لطايف الحيل آن استفاده می کند شعار انتخابگرايان و آزادی خواهان اين است که مرا آنگونه که هستم بپذير. به من و انتخاب من احترام بگذار. حوزه شخصی مرا حوزه خودت نپندار و برای آن دين و قرآن را بهانه نکن و يا از اينکه خيرخواه من هستی، عاشق من هستی، مادر من هستی، بزرگتر من هستی، استاد من هستی، زن من هستی، شوهر من هستی زمينه ای برای تحميل نظر خودت نساز. آزادگی اين است که هيچ نسبتی را که با من داری بهانه سوار شدن بر گرده من نکنی. لابد سوال خواهند کرد پس چگونه بر هم تاثير و تاثر داشته باشيم؟ مساله همين است. ما عمده راههای ارتباط مان آلوده به استبداد است. اما راه جانشين کم نيست. کافی است از استبداد دست بشوييم. راه تازه خود را نشان خواهد داد. جهان ارتباط بدون استبداد هم ممکن است...

...با همه ء سعی که در خلاصه کردن داشتم خیلی طولانی شد و ناگفته زیاد ماند پس ادامه دارد...
پ ن : نمی دانم چرا ، حالا که اینها را نوشته ام یک ندایی در من میگوید نباید مینوشتمشان ، اما پاکشان نمیکنم ، راستش نظرات صادقانه ام است ، اگر نگاهم از بالاست برمن ببخشاید و بگذارید به حساب ضعف در بیان:(


با اشک هایمان
بهتان به جاودانگی درد می زنیم
با دردهایمان
تهمت به عشق
بیگانگی رسالت ما بود
نصرت

21 comments | Permalink

نظرات: 21

حرف دارم باهات . اینجا نه . تو پست بعدی :)

By Anonymous ناشناس, at ۲:۱۲ قبل‌ازظهر

dorosre aidini ke mna weblog roozmaregi ha nistam vali mikham kheyli sari be toolide mohtava bepardazam be tori ke ta 2/3 mah dige masalan code 100 bazi ro gozashte basham man 1 mah bishtar nist ke dobare shoeo kardam vali postham be 84 reside !

By Blogger ali, at ۷:۰۹ قبل‌ازظهر

tuye ravabete dustanam che inja va che in real world hamishe moshkel dashtam va dargiresham
vali hich kudum az in chizhaye ke gofti ro nemitunam bepaziram taghriban!

By Anonymous ناشناس, at ۷:۴۷ قبل‌ازظهر

چند وقت قبل بابا داشت نماز میخوند به خواهرکم ف کوچک گفتم خیلی جالب است که یکی این همه سال عقیده ای را حفظ کند و نگه دارد . باید ارده و ایمان قوی هم داشته باشد .
ایدین جان من نفهمیدم که لزومن هر معتقدی محدود هم هست یا نه ؟
یا منظورت اینه که اعتقادات ما را محدود میکنن؟

By Anonymous ناشناس, at ۹:۲۰ قبل‌ازظهر

ارده همان اراده است.

By Anonymous ناشناس, at ۹:۲۲ قبل‌ازظهر

umm fekr konam ke tarze fekre alane man shabihe 4 sale pishe shoma bashe ke natoonestam ba harfatoon ertebat bargharar konam

By Blogger شقايق, at ۱۱:۴۷ قبل‌ازظهر

مرا آنگونه که هستم بپذير

چقدر رعايت اين چند تا كلمه سخته و لازم

By Anonymous ناشناس, at ۱:۴۴ بعدازظهر

جالبه-اینم یه جور نگاهیه.شاد باش و دیر زی

By Anonymous ناشناس, at ۳:۰۶ بعدازظهر

salam...khobi shoma?

By Anonymous ناشناس, at ۶:۵۴ بعدازظهر

دو بار خواندم.
یک چیز هایی فهمیدم. یک چیز هایی هم نفهمیدم.

By Anonymous ناشناس, at ۳:۳۶ بعدازظهر

بیا اول داستان اون ندایی رو باز کنیم که همیشه بهت میگه نباید می نوشتی ؟ جریان چیه آیدین ؟ چرا تو همیشه درگیر نوشتن و پاک کردنی ؟ یا نوشتن و منتشر نکردن ؟

By Anonymous ناشناس, at ۶:۰۰ بعدازظهر

از این نوشته لذت بردم .

By Anonymous ناشناس, at ۶:۰۱ بعدازظهر

راستی ببخش . ذهنم درگیر شده و پاک قاطی کرده ام . واسه همین اون بحث طولانی شد . سعی می کنم جمعش کنم . سعی می کنم .

By Anonymous ناشناس, at ۶:۰۷ بعدازظهر

سلام آيدين جان ...
متنتو هنوز نخوندم ؛ اكانتم شبانست و تا 2 دقيقه ديگه قطع مي شه ؛ فعلن اومدم سلامي كمن و عرض ادبي ...
پست قبليتم خيلي دوست داشتم :)
بابا قلم ! بابا وبلاگ نويس ! بابا هنرمند !

درسته مدتهاست نمي نويسم ولي هميشه نوشته هاي چند تا دوست عزيزو مي خونم كه يكيش اين صفحه مشكيه كه خيلي دوسش دارم ...

By Anonymous ناشناس, at ۹:۰۲ قبل‌ازظهر

سخت است فهمیدن تمام جملات بی آنکه بدانم هر کدام در چه شرایطی گفته شده اند با برخی موافقم با برخی نه. شاید نیاز به بحث داشته باشد.
آیدین خوبی؟
از کامنتهایی که برای سینا گذاشته بودی دلم گرفت. کاش میشد کاری کرد.

By Anonymous ناشناس, at ۱:۲۹ بعدازظهر

قبلی من بودم.

By Anonymous ناشناس, at ۱:۳۰ بعدازظهر

به نحوي در رابطه هام تجربه تو رو داشتم و به نحوي به نتيجه سينا رسيدم. واقعيت رو بايد پذيرفت . هيچ چيزي مطلق نيست . آدم تا مي تونه بايد از هر نوع تقدس دوري كنه

By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۵۳ بعدازظهر

آیدین جان فیلترینگ در شهرستانها بیداد میکنه. من از چند تا آی اس پی مختلف همزمان چک کردم. فیلتره جانم.ظاهراً شهرهای دیگه هم اوضاعشون چندان خوب نیست. ولی فعلاً تهران خبری نیست.

By Anonymous ناشناس, at ۹:۳۵ قبل‌ازظهر

حرفت را کاملا قبول دارم
اما کاش بر سر معنی این سه کلمه و ارزششان هم داستان بودیم:
آدم
معتقد
محدود

By Anonymous ناشناس, at ۸:۱۳ بعدازظهر

تو را به پیوند زدم
با اجازه

By Anonymous ناشناس, at ۸:۱۸ بعدازظهر

يه سوال پسر؟!
شايدم بگم يه جواب از سوي من در ارتباط با آنچه نوشته اي
من بيشتر فكر مي كنم آن چيزهايي كه برايمان به عنوان ارزش مطرح هستند را محدودتر نموده ايم و محيط كوچكتري برايش در نظر گرفته ايم .
و دليلش اين است كه حكايت خوشي از آن نديده ايم و تجربه و يا نيروي سازگاري بشر وي را به فرافكني و بي اعتنا بودن گرايش داده است .

By Anonymous ناشناس, at ۹:۱۰ بعدازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007