اعتماد السلطنه
اما اعتمادلسلطنه : اعتمادلسلطنه از نزدیکان شاه بود و از مادر منتسب به ایل قاجار ! و پدری که همه عمرش رو در خدمت شاه گذرونده ، وی در ابتدای تاسیس دارلفنون طهران داخل آن شد ، سپس در عهد سلطنت ناپلئون سوم برای تحصیل به پاریس سفر کرد و در انجمنهای علمی اروپا عضویت داشت ، اعتمادلسلطنه طالب اصلاح و انقلاب بود و انبوهی از طرحهای قانونی برای ممیزی عملی و دخانیات و تمبر و معاملات و توسعه امور جرائد پیشنهاد کرد ولی بواسطه مخالفت صدور و درباریان صورت نگرفتند، از نظر اخلاق او همپای دیگر رجال عهد ناصری بود و متملق!....وی در قضیه قتل امیرکبیر حامل دستورشاه و ناضر بر اجرای آن عمل ناپسند بود!!
.....در طول کتاب با حوادث و رویدادهای گوناگونی که در طول سلطنت ناصرالدین شاه اتفاق افتاده بطور روزشمار روبرو میشیم ، با بدبختی و فقر مردم ، با گرانی و بیداد ظلم و نبود امنیت ، از حرمسرای ولنگ و دراز شاه و لواط صدراعظم و قتلهای محض تفریح امین السلطان ، از آوردن روسپیهای فرنگی توسط رجال به منظور پیشکشی خدمت وزیر اعظم ، و....که همه و همه حکایت از بدبختی ایرانیان میکند و تعجب از اینکه چرخ کشور با این دولتمردان چگونه میچرخیده...!و در آخر افسوسی سرد که در بیخ گلو گیر میکند!
کتاب رو کاملا شانسی و بصورت فال حافظ باز میکنم تا مثلا یک هفته زندگی شاه رو ببینیم!
شنبه 19 جمادی الثانی سنه 1305 قمری :
شاه دوشان تپه تشریف بردند ، یکی از شیرهای دوشان تپه زاییده
یک شنبه :
شاه سوار شدند ، کنار رودخانه اوین ناهار صرف نمودند ، بعد از نهار طرف زرگنده ، قصر قاجار تشریف آوردند
دوشنبه :
صبح دارالترجمه رفتم ، حضرات مترجمین را شاه احضار فرموده بود ، خیلی التفات کردند ...شاه سوار شدند ، در دامنه دوشان تپه آفتاب گردان زده بودند دو ساعتی خوابیده بودند
سه شنبه :
امروز شاه عشرت آباد تشریف بردند....
چهارشنبه :
شاه سلطنت آباد تشریف بردند ، ناهار صرف فرمودند ، بعد از نهار سوار شدند بطرف رستم آباد و چیزرباغ امین خلوت ، از آنجا تجریش باغ ساعد الدوله ، عصر مراجعت به عشرت آباد فرمودند .
پنج شنبه :
بندگان همایون سوارشده بشکار تشریف بردند ....
جمعه :
امروز بندگان همایون شهرتشریف بردند ، شارژدفرهلند امروز چهاربه غروب مانده شرفیاب شدند ...خطبه مفصلی خواند ترجمه کردم ....امین همایون مبلغ هزار تومان پیشکش داد و وزارت تجارت را از مشیرالدوله گرفتند و به او دادند!!!!
این بود مثلا یک هفته از زندگی شاه مملکت!! تازه شاید یکی از بهترین قسمتهای این زندگی بود ، سرتاسر عمر این شاه شهید!! به خوشگذرانی و شکار و سفر در ایران و اروپا گذشته! درست همزمان با رنسانس در اروپا!
چند نمونه دیگر :
رجب سنه 1313 قمری :
دولت ایران ده هزارتومان پیش کش گرفته و حق کندن کوه و انکشاف نفایس که از قدیم الایام زیر زمین است را بیک کمپانی فرانسوی واگذاشته است !! اگر بقاعده و نظم خود دولت این کار را میکرد متجاوز از صدکرور فایده نقدی و صد هزار کرور فایده عملی میبرد ، باز چون این کار به یک ملت متمدنی رجوع شده است ، از انکشافات عتیقه اخلاف ما شاید فایده علمی ببرند .
{ که بر اساس این قرارد اد هزاران ابنیه تاریخی ایران از جمله مبعد چغازنبیل کلا به یغما رفت }
شوال سنه 1309 قمری :
عبدلحسین خان فخر الملک سابق لقب ناصرالسلطنه گرفته ، تیول خیلی معتبری از بلوکات شیراز با سرداری شمسه مرصع خلعت گرفت . این عبدلحسین خان بقدری در این مدت دو سه سال فرنگ بشاه و کشور خیانت کرد که اگر بدست می افتاد باید اورا قطعه قطعه میکردند ، چون از روسپیهای فرنگ دو نفر زن همراه آورده و گویا پسند خاطر وزیر اعظم شده تمام تقصیرات او عفو شده ، بعلاوه این امتیازات ! و این است وضع دولت ما که بعوض اینکه خادم را نعمت و خائن را زحمت بدهند ، محض جاکشی برای وزیر اعظم آن تقصیرات همه میگذرد.
و باز افسوس...