قدرت الکامنت
بسال 82 هجری قمری اوا ئل تیرماه ، آیدین (ص) دستوری سر به مهر از علیا حضرت کوزه (س)دریافت نمود که به پیوست درخواست آهنگ دامبولی !! به معرفی بلاگ عالم تابی پرداخته بود ، که این خانه زاد لدی الورد به این بلاگ گنگ و مبهوت ماندم در پساپرده این جملات که هیچ یکش را توان کامنت گذاردن بر ما نبود که جمله کافی بود و وافی چون معجزه ای آسمانی ;
چنانچه بعدها در کتاب التحریف التواریخ نوشته شیخ گنگ علی مهمل زاده خواندم که :
اگر تمام آدم و عالمیان جمع شوند نتوانند جمله ای همانند کارگر بیاورند ، که الحق و النصاف کلام درستی است این و ما به آن ایمان آورده ایم،
شیخ ما کارگر رضی الله و عنه خداوندگار ایجاز در پست و اطناب در کامنت میباشد که خود روشی ابداعی و فوق مدرن در دنیای منحت بلاگ نویسیست ، از کامنتهای او آنچه معلوم است این که وی در تحصیل هنر و ادب و فرهنگ رنج بسیار برده وبسر حد کمال رسیده ، در نوشتن هر جمله غایت قدرت و و نهایت جسارت را بکار برده و در حسن اسلوب و تناسب ترکیب و متانت کلام کمال استادی و هنرمندی را معمول داشته ، با انواع مضامین و معانی مختلف فنون سخن آگاه و بصیر بوده و بهمین جهت است که کامنتهایش بر دیگر کامنتها مزیت آشکار دارد!
و حال در چنین روز فرخنده ای که قریب به 15811200 ثاینه از آشنایی ما با این تحفه آسمانی میگذرد هر لحظه بیش از پیش دلبسته تر به او گشته ایم و به تعبیری شاید توان گفت که تمامی این ثانیه ها را یا با او و یادش یا تحت تاثیر سخنان پر درش گذرانده ایم که تا بدینجای عمرمان بیسابقه بوده است اینقدر استحکام در دوستی با یک نفر!!
و بدین وسیله چون از خدمات صادقانه جناب اعلیحضرت اقدس کارگر معدن خلد الله و ملکه و سلطانه نهایت خورسندی و رضایت را داشته و داریم خواستیم علامتی جدید از حقشناسی و التفات خودمان را به ایشان تجدید و ظاهر نماییم ، لهذا در این اوقات ایشان را ملقب به قدرت الکامنت که از اولین القاب و مراتب وبلاگ ماست سرافراز میفرمائیم که بیش از پیش د رمعظمات امور بلاگستان و چت کردن و مخ زدن دختران ، سعی کافی و جهد مرعی داشته دقیقه ای از خدمات ما خودداری نکرده و ما را از تسهیلات امور و انتظامات بلاگستان آسوده خاطر دارند ، کیبورد زمردین و موس با گوی الماس که از لوازم این شغل است مرحمت فرمودیم .!!
ستاد برگزاری اعیاد وجشهای بلاگستان گروه شب یلدا!!
دنیای کثیفی رفیق !
همیشه خودم رو نکوهش میکنم ، افسوس ! همه ما از مصالح واحدی ساخته شده ایم ، همه ما ساخت کارخانه واحدی هستیم ، مردم خودبین و بی صداقتی هستیم چون باید بر بی صداقتیها و خود بینیهای دیگران پیروز شویم ، واسه همینهاست که دلم بدجور گرفته ، دلم نمیخاست بعد از این همه دلخوشی و خنده های کودکانه ای که با هم داشتیم همینجوری خشک و خالی تولدت رو تبریک بگم ، دلم یه مهمونی خرکی پسرونه میخاست ، آره یه مهمونی پسرونه ، دلم میخاست با تو پایتون ویه چند تا پسر میزون دیگه جمع میشدیم تو یه اتاق درهم و برهم ، با چند تا خیارشور و چیپس سرکه نمکی و یه بطر زهرماری و یه زیرسیگار و سیگارایی که بی جهت روشن میشن و خاکسترایی که رو فرش میریزن و وعده هایی که بعد از پک چهارم و پنجم داده میشن!!
اونوقت واسه چند لحظه هم که شده ، یه قلمرو دیگه میساختیم ، کنج خانه دوستی رو پیدا میکردیم و از لاک خود بینی خودمون بیرون می آمدیم ، با شعر و کتاب و شراب مفهوم دیگری میساختیم ، قلمروئی که دروغ و بی صداقتی رو بدون راهی نباشه ...خلاصه به مناسبت تولدت دنیایی میساختیم که توش جرات بکنیم به کسی عادت بکنیم و یا حتی عاشق بشیم ، اشکهای میریختیم که گونه هامون خر کیف بشن از خیس شدنشون و بعدشم چون شب شب توه ، هاکل بری فین رو میزاشتیم و لبخندهای ملتمسانه همیشگیمون رو با عربده هایی بچگانه عوض میکردیم ...
دوست من ، هر کدام از ما در حرکتیم که جزئی از حوادث بزرگ باشیم و شاید هم فقط برای اینکه زندگی ساده ای رو ادامه بدهیم ، اما من هرگز حقیقت دوستی و صمیمیتی رو که با تو داشتم فراموش نخواهم کرد و تا ابد هر کجا که باشم ، قلبم از فراز فاصله ها به سوی تو پرواز خواهد کرد وتا همیشه وقتی گیلاسی رو پر میکنم خواهم گفت : اینم به سلامتی عمو کارگر!
تولدت مبارک دوست من