شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۲

غمـــشـــادی

ترسم که من بمیرم و غم بی پدر شود این طفل نازپرور من دربدر شود!

1- کیبوردم بجز تکرار تایپ نمیکنه ، شاکی نباشین که خودم بیشتر از همه شاکیم :(
2- از قرار معلوم جناب یاور مسافر هم میخان وبلاگ نوشتن رو بزارن کنار :( ، این شعر رو هم برا ما سرودن:
سالار همه بلاگران آيدين است/ سرکرده بدعت آوران آيدين است/ دوک است و رسول ُ خالق است و سيد / زينروست شعار ياوران آيدين است!!!!!!ُ آقا ما بند کفشتون هم نيستيم اين کارا چيه!:))نمیدونم چی بگم ، فقط آرزو میکنم استراحتی کرده و برگردن که هیچی برا من مثل جدا شدن از دوستی نیست
3- اینطور که بوش میاد! آشپزخانه آنیما هم داره درش تخته میشه ، این یکی بدجوری ما رو سوزوند ، آشپزخانه آنیما برا من حکم پاتوقی رو داشت که هر وقت تو این دنیای مجازی به انتها میرسیدیم ، میرفتیم مینشستیم با خیال راحت یه قهوه تلخ سر میکشیدیم وتلخی زندگی رو بیشتر حس میکردیم ، آنـــــــــــــــــــــیما ، بلاگت رو حذف نکن ، اونجا برامون کلی خاطره داره ، قهوه و چایی نباشه خیالی نیست ، بزار بمونه که بعضی وقتا با رفقا بیایم یه سیگار خالی بکشیم، هیچ پاتوقی ، پاتوقه آنیما نمیشه ، که ما به خوش مشربی و خوش زبونی و با صفایی و یی و ییو ی و تو کسی رو ندیدیم

4- از بچگی عاشق چهارشنبه سوری بودم ، هر سال اینقده ذوق و شوق داشتم که نگو ، چند سال پیش که هنوز دل و دماغی داشتم ، متخصص ساختن بمب و کوزه و موشک و هر چیزی که فکرش رو بکنی بودم ، ولی امسال حتی یه ترقه خالی هم ندارم:(( ، دبیرستان بهم میگفتن آیدین ترقه! از یه ماه مونده به چهارشنبه سوری هر کی منو میدید میگفت آقا برناممون چیه؟! کلی خاطره دارم ، از کوزه های که درس کردم ، برنامه ریزی و جمع کردن رفقا ، از ترقه ای که در کلانتری زدم و فرار کردم و ناظممون رو بردن بازداشت!، از جیم زدن از مدرسه و انداختن نارنجک سر مراسم قران تو دبیرستانهای دخترانه و هم همه و جیغ و داد! از کوبیدن نارنجک به شیشه ماشین پلیس! و ... اما امسال :(( ، کسی هم ازم یادی نکرد ، دیگه مثل اینکه فراموش شده اون آیدین پر شور و حال ، دیروز داشتم راه میرفتم یه پچه دبستانی یه ترقه کوبوند زیر پام ، یهوهکی انگاز از خواب غفلت بیدار شم مثل سگ از جام پریدم! تا حالا اینقد نترسیده بودم! ولی از خنده اون پسر بچه ها کلی شاد شدم ، یاده جونیایی خودم افتادم ، دمشون گرم ، خوشو دارم اگه شد لااقل یه چیزی بنویسم ، اگه شد...

5- شماره چهار تموم شد ولی من تازه کلی خاطره یاد آمد که حتی تو این ساعت شب و سکوت این دل پوسیده رو خندوند! یادش بخیر 4 سال پیش بود فک کنم همین روزا ،که 4 نفری رفتیم سینما، طبقه بالا خلوت ِ خلوت بود و همه بحر فیلم که یه نارنجک رو از اون بالا پرت کردم پایین!! کل سینما خورد بهم و فیلم رو قطع کردن و چراغا رو روشن ! از ترس داشتم سکته میکردم ، یه 10 دقیقه همه جا رو گشتن و همین که دوباره چراغا رو خاموش کردن فرار کردیم! یه زنه کم مونده بود سکته کنه!!! الان که فکر میکنم شرمندش میشم!! اون پسره مظلوم هم یادم آمد ، همون که من تو راهرو ترقه زدم و افتاد سر اون ، کلی دردسر درس شد واسش ، کاش الان میدونستم کجاست تا ازش معذرت بخام ،...ساله بعدش که میخاستن ما 4نفر رو اخراج کنن ، مامانم به آقای پورفرزام ( ناظممون ) التماس میکرد که این قول داده آدم بشه! ناظم بیچاره مرد فهمیده ای بود ، سرش لرز داشت و همونطور که سرش رو بالا پایین میکرد گفت : خـــــــــــــــیر(کشیده بخون) خانوم ، این آدم نمیشه ! کجاست که ببینه آدم شدم اونقدر که دیگه نمیدونم ....بگذریم !

6- باغبان در باز کن من مرد گلچین نیستم
من گلی دارم که محتاج گل تو نیستم

7- دلم میخاست یه مراسم به شیوه اسکار برگزار میکردم ، نمیدونم چرا نتونستم ، به هر حال شاید پست پایانی امسال یه جشن اسکار کوچولویی به شیوه آیدین در آوردی بگیریم اینجا ، شاید ، هرچند خوب نخواهد شد ،.....
8- غم و شادی برخلاف آب و روغن به هم در می آمیزند و تبدیل به غمشادی میشوند!!!!
9- درون ما چیز ِ بی نامی هست ، ما همانیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
10- روی سخنم با شما نیست ، با هیچ کس نیست ، به همه دنیا میگویم !!! ... من زندگی بودم ، پشت سرم نیستیست ، و ....:((
11- یکی بیاد منو بگیره الان تا شماره 100 میرما!!!
12- غمشادی ، غمشادی ، غمشادی ، غمشادی ، غمشادی ، غمشادی !

13- من کلی خاطره های توپ دارم ، الان دارن یادم میوفتن ، دعا کنید که بتونم عید رو دودر کنم و اینا برن مسافرت و من بمونم خونه ، اگه بشه براتون کلی خاطره مینویسم که از خنده روده بر بشن ، خاطرهایی ....

دزدی که نسیم را بدزدد دزد است از کعبه گلیم را بدزدد دزد است
برفاتحه گر گــزارش افتد ز قضــــا رحمن و رحیم را بدزدد دزد است

!!!!


aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007