ســــــــــیـــــــــــــرم...؟
از این همه نشست و برخاست های بی حاصل و آمدن و رفتن های متوالی و از این پر کردن و خالی کردن های مکرر شکم که اسمش را زندگانی گذاشته اند سیـــرم!
از این محیط و از این کاسه و کوزه و این کفش و کلاه و بفرمائیدهای قالبی و این تعارفات چاپی خشک و خالی و این تشریفات ساختگی بی مزه سیـــرم!
از این همه سالوس و ریایی که صفحه گیتی را گرفته و چشمه خورشید را تیره و تار ساخته سیـــرم!
از این مفتی و محتسبها و حجته الاسلام و شریعتمدارها و این همه خان و میرزا و عالم و سید و این اربابها و این رعیت ها و این جمع و خرجها و این بازیچه ها و زلم زیمبوهایی که با اسم های قلمبه مسجود و مبعود مردم گردیده سیـــرم!
وای چقدر گشنمه !
دلم شراب و کباب میخاد ، با یه سیگار برگ آلبالویی از روش که نوبتی بین بچه ها بچرخه و دودش فضای اتاق رو پرکنه!
نه اینکه نشد!
چیزهای دلم می خواهد گفتنی نیست ، سرتاپای وجودم چنان از آرزوهای غریب و عجیب مالامال است که اگر به شرح آن بپردازم بلاشک دیوانه ام خواهید خواند!
دلم میخاد کارم عطا ، فکر صفا و ذکرم وفا باشد …
دلم میخاهد …
بشین بابا ، سیگار برگ آلبالویت رو بکش!
----------------------------------------------------------------------------------------------
اولین پست مهرداد در پی سی ورلد ، بچه کلی ذوق کرده بابا!
نظرات: 0