گویی گریزی نیست
-----------------------------------------------------------------------
گويی نيست
ازاين آب های کم عمق گل آلود
ازاين
باغچه های محقر محدود
از اين
کوچه های بن بست
فکرهای دوداندود
اين ماهيان حقير تنگ بلور
که هی دور می زنند
و به اندازه ی وزن پيکرشان هر روز
می خورند و
مدفوع می پراکنند
و حتا
بوی دريا هم
مشام کوچکشان را
می آزارد....
(شيرين رضويان)
پی نوشت : چرا فک میکنم هیچکس اندازه من خسته نیست؟!
ته نوشت: اینجا هر روز دیگه به روز میشه ، تا یادم نرود که زنده ام ، همین!!
نظرات: 0