2
یادت هست پیشترها ، میگفتم چرا حرف نمیزنی؟
باید اعتراف کنم نمیشنیدمت...
حالا ببین چه شده ، همه انگار برایم از تو میگویند ...
انگار در عشق معجزه ای است که ما را به آنجا می رساند که روزی حتی در سکوتمان هم شنیده شویم و در مقابل با همان ظرافت بشنویم ، شاید یعنی زندگی را در همان حالت تابش بشنویم، همان قدر نرم همچون هوایی که بالهای پروانه را بالا نگاه میدارد و از رقصشان لذت میبرد...
وای که چقدر خوب است...
همیشه به چیزهایی بزرگ امیدوار بودم، چیزی بزرگتر از زندگی ...تا اینکه تو را یافتم:)
نظرات: 0