گفتگو آيين درويشي نبود ، ورنه با تو ماجرا ها داشتيم
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود ِآنچه ما پنداشتيم
تا درخت دوستي کي بر دهد
حاليا رفتيم و تخمي کاشتيم
گفتگو آيين درويشي نبود
ورنه با تو ماجرا ها داشتيم
شيوه چشمت فريب جنگ داشت
ما ندانستيم و صلح انگاشتيم
نکته ها رفت و شکايت کس نديد
جانب حرمت فرو نگذاشتيم
گلبن حسنت نه خود شد دلفريب
ما دم همت بر او بگماشتيم
چون نهادي دل به مهر ديگران
ما اميد از وصل تو برداشتيم
گفت خود دادي به ما دل حافظا
ما محصل بر کسي نگماشتيم
نظرات: 0