صحبت حکام ظلمت شب یلداست
بر سر آنــــم کـــه گر زدســت بر آیـد
دست به کاری زنم که غم سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیــو چـو بیرون رود فرشــته در آیـد
صحـبت حـکام ظلـمت شب یلداست
نور زخورشـید جـوی بـو کـه بـر آیــد
.....بر در ارباب بی مروت دنیا........
چند نشینی که خواجه کی به درآیـد
...صالح و طالح متاع خویش نمودند
تـا کــــه قبول افتـد و که در نــظر آیـد
صـبـر و ظـفـر هر دو دوستان قدیمند
بر اثر صـــــــــبـــــــــر نوبت ظفر آیــــد
بــلبـــل عاشـق تو عمر خواه که آخر/باغ شـود سـبز و شاخ گـل ببر آیـــــد
غفلت آیدین در این سراچه عجب نیست/ هر که به میخانه رفت بیخبر آمد
امشب نه هر شب است، امشب شب یلـــــداســت
سالهاست با این شب و خاطراتش ، شبهای دگر را رنگین میکنم و گرم....
تا خود صبح بیداریم و خواهیم گفت و خواهیم خندید....کسی چه میداند ، شاید امسال غم سر آمد ....
همه فامیل امشب جمع میشوند خانه مادربزرگ ، بلبشویی میشود که بیا و ببین ، اما امسال من و رفیق شفیقمان تدبیری اندیشیدیم ! 2 قوطی توبورگ و یک قوطی گرانتس! هوم اول ترتیب اینها را میدهیم و بعد میرویم خانه مادر بزرگ! چه شود!
تا که قبول و افتد و که در نظر آید....
شب یلدایتان مبارک.
نظرات: 0