چهارشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۲

!نديدم کس بدين علافی !

نخستین بار گفتش کز کجایی؟
بگفت از دار ملک بلاگری
بگفت آنجا در چه کوشند؟
بگتم پست گذارند و کامنت جویند
بگفت کامنت جستن در ادب نیست
بگفتم(زرشک) از بلاگران اینکه عجب نیست
بگفت از دل شدی بلاگر بدین سان؟
بگفتم از دل تو میگویی من از جان
بگفتا عشق وبلاگ برتوچون است؟
بگفتم از جان شیرینم فزون است
بگفتا هر شبش آپ دیت کنی بجای خواب؟
بگفتم آری چو خواب آید ، کجا خواب!
بگفتا دل زمهرش کی کنی پاک؟
بگفتم آنگه که خفته باشم در خاک
بگفتا گر کسی پسوردش آرد فراچنگ؟
بگفتم آهن خورد ور خود بود سنگ
بگفتا دوستیش از طبع بگذار
بگفتم از بلاگر ناید چنین کار
بگفت آسوده شو کاین کار خام است
بگفتم از بلاگری خوشتر چه کار است؟
بگفتا از دل جدا کن عشق وبلاگ
بگفتم چون زیم بدون وبلاگ!

به یاران گفت کز خاکی و آبی ندیدم کس بدین علافی!

| Permalink

دوشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۲

قرو قاط


تا این سگ پدر هنگ کرد خاموشش کردم رفتم یکم عکس آپلود کردم و بعد کفم زد بالا رفتم یکم بی بی سی نگاه کردم ببینم فیلم سوپر جدید فردا صبح چی پخش میکنه که دیدم نه باحاله نشتسم تا خطبه آخر نماز جمعه رو نگاه کردم و...
کریستین اگیولرا رو کنچ اتاق بد مصب اصلا یه چیزی تو مایه های حامد کرزایه تو فیلم پلنگ صورتی همون قسمت که داستین هافمن خودش رواز بالای اون جزیره پرت میکنه پایین و بعد اون زنه پاپیونش رو براش محکم میکنه !
1- آقا این جفنگیات رو کی نوشته ؟! :)) من که خودم خیلی خوشم آمده!!! باید از این به بعد اینجوری نوشت!
3 شب بود که مثل خر بیدارم بودم یعنی بلاکل در 4 روز 10 ساعت هم نخوابیدم ! مخم بدجوری داشت سوت میکشید که یهوهکی اینا رو نوشتم تازه وقتی پابلیشش کردم خوندمش ! بعد خودم کلی خندیدم و حال کردم !

2- یه توضیح ضروری ! شماها چقدر آخه پیاده اید! وقتی من از مشروب خوری میگم ! منظورم دیدن عکس رخ یار در پیالست ای بیخبران ! که یار هم همون معشوق ازلی که توشعر حافظ و سعدی آمده!!!یا وقتی دارم از نعشه جات تعریف میکنم منظور روشها و متدهای مراقبه استبرای درک عظمت هستی( که آخریش اینه که من بجای اینکه هر روز اون سرنگ شگ مشب ! روبکونم تو رگم الان یه دونه از این فلکه ها که توبیمارستان میبندن به دست بستم و دیگه راحت شدم ، هر یه ساعت زرتی سرنگ میکنم تو سورخهای آماده ) به همچنین زن و حرمسرا هم ! همه و همه هدفی هستن برای رسیدن به معشوق ازلی که در همین زمینه حدیث داریم به زبان ال دنگ عربیکه میگه :
الله ها ! اَنا اعلمو الکه التو النیستی الکه الاگه البودی الهم المیکشتیمت!

3- من نمیدونم اینا که امتحان به یه ورشون هم نیست چی پس به ورشونه! من چون خودم دیکتاتور میهن پرست و مصلح اجتماعی و یگانه منجی غمخوار ما قبل تاریخی همه بلاگران عزیزهستم، خیلی به امتحان اهمیت میدم! که انشالله تعالی به قدرتی خدا مثل این امتحانی که دیروز دادیم و 17 گرفتیم همه را به نحو احسن پاسیده خواهیم کرد ، که هیچی سیاه تر از دوباره خونی یه درس در این نظام آموزشی میرزا بنویسی نیست و ما به وقتمون فراوان اهمیت میدیم ، و به هیچ وجه من الوجوه حاضر نیستیم دوباره در سر کلاسی بریم که استادش از رو کتاب جزوه کپی میکنه ! و دانشجوهاش همه واسه دختر بازی آمدن !! کدومتون میتونه ادعا کنه که تاحالا از این اساتید خوشگل چیزی سر کلاس یاد گرفته ؟ ...پس همه رو با تلاش فراوان در این روزها پاس خواهیم نمود! که اگه شماها جای من بودیدد وخرخرکی آخر وقت میرفتین تولد دوست دختر دوستتون! و بعد یهو 30 نفر میریختن میبردنتون یه جای تاریک یه 48 ساعت نگه میداشتن و بعد یه 24 ساعت دیگه هم بخاطریه کتاب الکی الکی بازجوئی میشدین و بعدشم 17 روز مثل شتر بجای دانشگاه میرفتین دادسرا و بعدشم مریض میشدن و کلی مشکلات میومد سرتون الان یا خودکشی کرده بودین یا حذف ترم! ولی ما اندک مندک و چغندر زردک نیستیم و شاعر به ما گفته : ای آیدین ! تو پای در ره بنه و هیچ مگو / که خود ره گویدت چون باید رفت!

4- چند روز پیشها ! این ابوی بنده که مثل همیشه ان لاین تشریف دارن و دارن سی نت مطالعه میکنن! وقتی والده محرتمه وارد اتاق میشن ناگهان مچشون گرفته میشه که دارن با یک فروند دختر چت میکنن!! که فوری ابوی فرمایش میکنن که این یه مهندس کامپیوترهکه در همین حین دختر خانوم میگن! !!do you love my yet? البته من خودم قبلا از ماجرا اطلاع داشتم وقبلنا یهبار که ابوی در حالت آن لاین رفته بودن نشسته بودن وخروپف استعمال میکردن! نشستم پشت این دستگاهشون و دیدم وههه!! فاجعه ! اگه این مرده پس من چیم!! حالا خوبه چت رومها در msn بسته شده ! این همه دختر ان لاین که انگلیسی بلغور میکنن اینجا چه غلطی میکنن! ما هم نامردی نکردیم یه جمله با ادبی رو کپی پست کردیم و برا همشون فرستادیم ! که این شد که از فرداش کامپوتر ابوی پسورد دار شد ! وباز اینکه ابوی محترم همیشه موقعهای زمستون که هوا اینجا سرد میشه کاراشون در کیش و قشم و چابهار زیاد میشه!!! و اگه تابستون 5 روزه میرفتن و میومدن الان کمتراز یک ماه فک نکنم رضایت بدن! این ساحل قشمم که خوب آدم رو عاشق میکنه!
( مامان هم بنده خدا یه چیزیه تو مایه های شریعتی و سروش ! و یکم دسره سوسیالیسم بعلاوه اسلام!!! با یه چند سال سابقه زندان! که قراربوده اعدام شه! ولی چون سرمنحامله بوده حکمش میفته عقبه و بعدم ولش میکنن خلاصه آخر وفاداری و درست کاری!!!
مکالمه تلفنی دیشب!
مامان : الو
بابا: الووووووووووووووو
مامان : :0چی صدات خیلی شارژه!
بابا : ( متوجه اوضاع) س ل ا م ( با صدای خسته !) نه حالم خوب نیست !
مامان: (زود خر میشه باز!!) اِِِِ چرا ؟ کشه پات رو نبستی؟ دوات رو خوردی؟ غذا میخوری یا میوه؟
بابا: باتری الان تموم میشه ! خداحافظ
....
آیدین: بابا دمت گرم دیگه ! بازم تنها خوری!

جهان را پسند است یک شهریار/ زنی را دوشوهر ناید بکار
!!!!


aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007