یکشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۲

اسکا

بلاگران گوش تا گوش در سالن مجللی که با بودجه کمیسیون فرهنگی مجلس در محل همایشهای سینمائی گروه شب یلدا ساخته شده نشسته اند ، آیدین به کمک دوک مح3ن اجرای مراسم این دوره رو بر عهده دارند،در این مراسم دختران برنده جایزه در هنگام دریافت جایزه توسط آیدین بوسیده شده و پسران نیز موفق به دست دان با دوک مح3ن میشوند!!


با سلام به همه مدعوین ، لطفا ابتدا به احترام شهدای امسال بلاگستان ( کاگر معدن ، آشپزخانه آنیما ، حمیدانه، یاور مسافر ،مینای باران وار ، یک ثانیه سکوت !)برای شروع مراسم از همه ی دوستا تقاضا میکنیم صندلی هاشون رو به حالت عادی در بیارن و چشاشون رو هم درویش کنن ، اسکار امسال در رشته های
زیر بزگزار میشه:
اسکار بهترین بازیگر زن، در این رشته حدود 300 هزار نفر کاندیدا بودن ، که به علت پاره ای مسائل فصلی! این جایزه تقدیم میشه به سارا از وبلاگ ... و کامنت دونی آنیما !
سارا در حالی که کفشهای دو میلیون دلاری تقدیمی آیدین رو به پا کرده و لباس دو و میلیون دلاری رو که آیدین پیشکشی براش خریده رو به تن کرده ! با تفاخر تمام میاد رو سن ،
سارا روی سن:
هههه من از همه بخاطر حرکت فرهنگی به گند کشیدن اسکار تشکر میکنم ، هی آیدین خیلی دوست دارم ، بیشتر از دیروز!
اسکار بعدی که داده خواهد شد بهترین جلوه های ویژه و به قول اجنبیها اسپیشال افکته که بدون شک این جایزه حق یاور مسافره به خاطر همه ی تلاشایی که داره.یاور روی سن:آیدین!گلم تو چقدر ماهیهروقت حوصله داشتی بگو با هم باشیم گهگاهیاگه حال میکنی با غذاهای تو مایه ی کله پاچه و سیرابیبگو یه رو با بچه ها جمع شیم بریم لب جوب آبیاما کتگوری بعدی که در اون جایزه توزیع میشه جایزه ی یک عمر دستاورد فرهنگی و ضد اخلاقیه که در این رشته اسکار میرسه به امیر به خاطر وبلاگ مینوسیم پس هستم! و همچنین اسکار بهترین بازیگر مرد برای بازی در نقش پسری در مطب دکتر روانشناس نیز به ایشون اهدا میشه.
همچنین از پایتون به عنوان بهترین فیلم کنندهء ملت در مراسم خاصی تقدیرشد!
امیر:مرسی از همه.اوه جیزز!مرسی.واقعا من الان هپیم و ریلی هیچی ندارم بگم.آی دو اپولو جایز!

آیدین: مح3ن این چرا این رفمی حرف میزنه؟ نکنه باز اینجا پز اون دختر لیتوانییه رو بده آبرومون رو ببره؟
اسکار خلاقیت و نوآوری میرسه به نریمان به خاطر ابداع شیوه ی نو در لینک دادن و خلایت در استفاده از فونت.آیدین:به نظر میاد ایشون در سالن حضور ندارن.ای ول خوشم میاد اسکار رو به تخمشم حساب نمیاره.

اسکار کارگردانی بهترین مجموعه داستانی ، تعلق میگیره به مجموعه داستانی عاشقانه ی " در انتظار فراز " به کاگردانی هستی از شرکت فیلم سازی من یک زنم!
هستی رو سن :
وای نمیدونین چقدر خوشحالم ، حیف که فرازم مسافرته و نمیتونه منو در این لحظه با شکوه ببینه و بگه خانوم شیره ، هیچ وقت مثل الان عاشق نبودم!!!
آیدین من تو رو مثل فرازم دوس دارم!
اما جایزه ی ویژه ی هیئت داوران برای بهترین بلاگ مستند میرسه به نگین برای وبلاگ .وردز آر تایملس.نگین:او مرسی از همتون که غنچه های عشق رو با اشک های شوقتون آبیاری میکنین و دوستی ها رو در امتداد باغچه ی روزمرگیها میکارین.امیدوارم دستهای صفاتون هیچوقت سرد نشه ...آیدین:نمنه؟!مح3ن : آیدین منم هنگ کردم ، خیلی عرفانی بود! آره صداش رو در نیار نفهمه که نفهمیدیم!

اما جایزه بهترین فیلمنامه ی عاشقانه ، تعلق میگیره به آناهیتا فیلم نامه نویس عشقولی
آناهیتا روی سن:
وای عاشقتونم ، خیلی عشق کردم ، عشق رو در شما دیدم ، عشق ، معشوق ، وفادری ، آیدینی تو خیلی مهربونی ، تو عاشقی ، تو عشقی ، عشق عاشقی ، عشقه...

اسکار بهتری عکاس سینمایی میرسه به دختری به اسم متین ، و آکادمی اسکار از پدر ایشون بخاطر خرید این دوربین گران قیمت تشکر میکنه ، ضمنا مثل اینکه ایشون اکانتشون پارس انلاینه!
متین روی سن:
خیلی خوشم آمد ، آخه میدونید همه جایزه ها رو باید بدن به من ، من فقط از خودم عکس دوس دارم بندازم ، آخه من خیلی خودم رو دوس دارم!

جایزه بهترین مجموعه سه ریال تلویزیونی ِ ساعت پخش قبل از اخبار 14 از سیمای خانواده با افتخار به کاگردان و بازیگر شهیر ، سلماز تقدیم شد!
سلماز روی سن:
وای خیلی خوشحالم ، قهوه ای تر از اونی هستی که فک میکردم!!! ، خیلی خوبید که منو فراموش نمیکنید ، همیشه از این ناراحتم که فراموش بشم ، به من سر بزنید!!!
آیدین: سلماز ، جدی جدی خیلی دوست داریم همگی ، دختر خوبی هستی ، ( تشویق حضار)

اسکار بهترین تدارکات به خانوم عمق عمیقیان به خاطر تدارکات عمیق مراسم 8 مارس ، همچنین ایشون عمیقا مفتخر به دریافت جایزه بهترین شیرن عبادی شدن!
عمق روی سن :
عمیقا از این مراسمِ عمیق خوشحالم و از عمقِ دلم آرزو میکنم این مراسم سال بعد بدون حضور موجوداتِ مذکر برگزار بشه تا هم ژرفتر و عمیقتر بشه و گودتر!

و اما اسکار بهترین رهای آبی با افتخار تقدیم میشه به رهای همیشه آبی ، با شنیدن اسم رها ، دوک مح3ن فوری جیم میشه و آیدین به حالت خبر دار وای میسده ، رها در حالتی که کت و شلوار و کراوات پوشیده ! به روی سن میاد
و با گفتن این شعر آغاز میکنه:
می افتد ؛ و می شکند....
آنقدر مهم نیست که دل کسی را بشکند،دل من می افتد ؛ و می شکند.
....به امید روزی که همه مردان پریود بشن شما رو به خدای زنان میسپارم !
آیدین با حالت خبر دار ، رها این شعرت رو خیلی دوس میدارم :)

اما اسکار بهترین بازیگر نقش دوم زن تعلق میگره به رمیا از وبلاگ باران بخاطر ترسیم بهترین صحنه های اشک و آه و ناله !

و اسکار مغرورترین کمیک صورت و حالت به دیبای توپ پلاستیکی لایه دار با افتخار تقدیم شد!
دیبا با لباسی که به شکل توپ چهل تیکه کندو کندو ه و سیاه و سفیده با غرور و نخوت تمام میاد رو سن:
میگفت : اگه آرزو کنی بی عدالتی میشه که سیر و مایع ظرفشویی واسه پیشرفت زندگی خوب، همدردی کنن با آدما!
آیدین: آهــــان!

در همین بین اسکار خفن ترین تحقیق سینمایی به آنیما بخاطر گزارش
gender gaps in public opinion about lesbians and gay men داده شد که آنیما بعد از به روی سن آمدن گفت ! من اصلا از هم جنس بازها خوشم نمیاد ولی شوما ها اینقده پوفیزید که واسه ما چاره ای نمیمونه!

در این لحظه که آیدین میخاست بانوی اول ایران رو دعوت کنه تا اسکار یک عمر بانوی اول ایران بودن رو بهش تقدیم کنه ، یک دفعه سه نفر خفن که بعدن معلوم شد ام الاشرار و لوک خرشانس و ماری جوانا هستند از وبلاگ محور شرارت! حمله کرده و سن رو به تصرف خودشون در آوردن ، ام الشرار با خشونت و شرارت تمام یه لگد به آیدین زد و پشت میکروفون قرار گرفت و گفت بانوی اول و حسینقلی کین ؟ این دو نفر که به ما لینک دادن بیان این ور میخام بقیه رو دود کنم هوا ! ماری جونا هم قهقه زنان میگفت آخ جون دود آخ جون دم! همه زده بودن زیرگریه و جو متشنج شده بود که لوک خرشانس پادر میانی کرد و از طرف همه به ام الاشرار قول داد که همه به محور لینک بدن! بعد پشت میکرفون قرار گرفت و گفت آقا شرمنده که اینجوری شد ، تقصیر خودتونه ولی باز به قول یارو گفتنی دوس نداریم ببینیم غمتونون قناری! و آیدین هم فوری پشت میکرفون قرار گرفت و با ترس و لرز محور رو به عنوان بهترین اسکار اعلام کرد!!!

بعد از این ماجرا علی قالپاق از شرکت فیلم سازی بادمجان روی صحنه آمد تا اسکار بهترین کمپانی کمدی! رو دریافت کنه که با چند تا شیرین کاری باز دلا رو شاد و آروم کرد و البته نعشه!

و به عنوان برنامه ویژه ، قطعاتی از فیلم فولکولوریکه حسینقلی به کارگردانی مریم جوجه عقابی برای تماشاگران پخش میشود و اسکار بهترین حسینقلی نیز به حسینقلی تقدیم میشود!!!

یه مردی بود حسینقلی
چشاش سیا لپاش گلی
غصه و قرض و تب نداشت
اما واسه خنده لب نداشت...
حسینقلی تلو خرون
گشنه و تشنه نصبه جون
خسه خسه پا می کشید
تا به لب دریا رسید
از همه چی وامونده بود
فقط ام یه دریا مونده بود...

حسینقلی،حسرت به دل
یه پاش رو خاک یه پاش تو گل
دساش از پاهاش درازترک
برگشت به خونه ش به حال سگ.
دید سر کوچه را به را
باغچه و حوض و بوم و چاه
هرته زنون ریسه میرن
می خونن و بشکن می زنن:

«-آی خنده خنده خنده
رسیدی به عرض بنده؟
دشت و هامونو دیدی؟
زمین و زمونو دیدی؟
انار گل گون می خندید؟
پسه ی خندون می خندید؟
خنده زدن لب نمی خواد
داریه و دمبک نمی خواد
یه دل می خواد که شاد باشه
از بند غم آزاد باشه
یه بر عروس غصه رٌ
به تئنایی داماد باشه
حسین قلی!
حسین قلی!
حسینقلی حسینقلی حسینقلی!»
احمد شاملو

آقا بشمار ببین چند تا شد تا حالا.ببین اگه هنوز مونده جایزه یه دونه هم بدیم به این یارو دوک محسن که خیلی پشت پرده رایزنی کرده.آره یه دونه هست.ببین اگه راه داره بده بهش.
آیدین:اما آخرین اسکار امشب برای لوس ترین و بی نمک ترین پایان بندی به ساغر برای وبلاگ اصل قضیه.ساغر:دستون درد نکنه.ایشالله یه روز را بده یه سیگاری با هم بزنیم.به علی حال میکنم با مراسم.راسی خبر مبر جدید از فاطمه حقیقت جو نری تو؟!آیدین:ببین تورو قرآن کیا اسکار میگیرن.نه بابا.برو بیشین رو صندلیت بغل همون یارو که باهاش اومدی.

خوب.تموم شد .حال کردین خدایی چقدر محافظه کارانه اسکار دادیم؟اصن قرارا نبود اینا اسکار بگیرن ها.اما برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی و برای حفظ وحدت جامعه و تقارن مراسم اسکار امسال با مراسم سوگواری سالار شهیدان(کی؟!)خیلی بی سرو صدا جایزه ها رو دادیم به ملت.وگرنه اگه قرار بود خدا پیغمبری اسکار بدیم همه جایزه ها رو طبق روال گذشته باید میدادیم به کوزه سفالی ، که این دفعه خاستیم یه تنوعی بشه!
ایشالله سال بعد که امپراطوری رو گسترش دادیم یه مراسم کاملا مستقل و منفعل را میندازیم.خانوما آقایون پاشید برید خونه هاتون.اون لیموزین منم بیارین دیره میخوایم با بچه ها بریم عرق خوری ....


پ .ن: ببخشید که هول هولکی شده ، وقت ندارم بخونم اون بالاها چی نوشته! شما به بزرگی خودتون ببخشید ، سعی کردیم از هر کی که بشه یادی بشه ، خیلیها فراموش شدن میدونم ، انشالله جشنواره فجر جبران میکنم!




اول از همه عید رو بهتون تبریک میگم ، فک کنم این دیگه آخرین پستی که امسال مینویسم ، من یه جورایی دارم فرار میکنم! عید رو میخاستم تنها بمونم خونه که کار خراب شده و مهمون داریم! به دوستم گفته بودم چند روز پیش ، الان بهم خبر داده که وسایلت رو جمع کن ، زود بیا خونه مجردیه ، صبح 5 حرکت کنیم ! الان بدو بدو اینو میزون کردم ، کسی تقریبا خبر نداره کجا میریم بدتر از همه هم خودم! به غیر از دوستم اون 3 نفر دیگه رو اصلا تا حالا ندیدم! دوستم هم به مامانش گفته با آیدینم! منم به خونه گفتم با نویداینا داریم یه دو سه روز یه جا! البته من به مامان تقریبا یه چیزایی گفتم ولی نه کاملا! ، میخاد بیاد ببینه با کی میریم که منم همش تو فکرم که چطور دو در کنم ، اونا رو ببینه عمرن بزاره برم! پولم کم دارم ، :( ، حالا تا ببینم چه شود ، خلاصه از هم اینجا عیدتون رو تبریک میگم و امیدوارم خوش بگذره بهتون

بهار پارسال نبردیم لذتی بهار امسال خدایا فرصتی

| Permalink

شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۲

غمـــشـــادی

ترسم که من بمیرم و غم بی پدر شود این طفل نازپرور من دربدر شود!

1- کیبوردم بجز تکرار تایپ نمیکنه ، شاکی نباشین که خودم بیشتر از همه شاکیم :(
2- از قرار معلوم جناب یاور مسافر هم میخان وبلاگ نوشتن رو بزارن کنار :( ، این شعر رو هم برا ما سرودن:
سالار همه بلاگران آيدين است/ سرکرده بدعت آوران آيدين است/ دوک است و رسول ُ خالق است و سيد / زينروست شعار ياوران آيدين است!!!!!!ُ آقا ما بند کفشتون هم نيستيم اين کارا چيه!:))نمیدونم چی بگم ، فقط آرزو میکنم استراحتی کرده و برگردن که هیچی برا من مثل جدا شدن از دوستی نیست
3- اینطور که بوش میاد! آشپزخانه آنیما هم داره درش تخته میشه ، این یکی بدجوری ما رو سوزوند ، آشپزخانه آنیما برا من حکم پاتوقی رو داشت که هر وقت تو این دنیای مجازی به انتها میرسیدیم ، میرفتیم مینشستیم با خیال راحت یه قهوه تلخ سر میکشیدیم وتلخی زندگی رو بیشتر حس میکردیم ، آنـــــــــــــــــــــیما ، بلاگت رو حذف نکن ، اونجا برامون کلی خاطره داره ، قهوه و چایی نباشه خیالی نیست ، بزار بمونه که بعضی وقتا با رفقا بیایم یه سیگار خالی بکشیم، هیچ پاتوقی ، پاتوقه آنیما نمیشه ، که ما به خوش مشربی و خوش زبونی و با صفایی و یی و ییو ی و تو کسی رو ندیدیم

4- از بچگی عاشق چهارشنبه سوری بودم ، هر سال اینقده ذوق و شوق داشتم که نگو ، چند سال پیش که هنوز دل و دماغی داشتم ، متخصص ساختن بمب و کوزه و موشک و هر چیزی که فکرش رو بکنی بودم ، ولی امسال حتی یه ترقه خالی هم ندارم:(( ، دبیرستان بهم میگفتن آیدین ترقه! از یه ماه مونده به چهارشنبه سوری هر کی منو میدید میگفت آقا برناممون چیه؟! کلی خاطره دارم ، از کوزه های که درس کردم ، برنامه ریزی و جمع کردن رفقا ، از ترقه ای که در کلانتری زدم و فرار کردم و ناظممون رو بردن بازداشت!، از جیم زدن از مدرسه و انداختن نارنجک سر مراسم قران تو دبیرستانهای دخترانه و هم همه و جیغ و داد! از کوبیدن نارنجک به شیشه ماشین پلیس! و ... اما امسال :(( ، کسی هم ازم یادی نکرد ، دیگه مثل اینکه فراموش شده اون آیدین پر شور و حال ، دیروز داشتم راه میرفتم یه پچه دبستانی یه ترقه کوبوند زیر پام ، یهوهکی انگاز از خواب غفلت بیدار شم مثل سگ از جام پریدم! تا حالا اینقد نترسیده بودم! ولی از خنده اون پسر بچه ها کلی شاد شدم ، یاده جونیایی خودم افتادم ، دمشون گرم ، خوشو دارم اگه شد لااقل یه چیزی بنویسم ، اگه شد...

5- شماره چهار تموم شد ولی من تازه کلی خاطره یاد آمد که حتی تو این ساعت شب و سکوت این دل پوسیده رو خندوند! یادش بخیر 4 سال پیش بود فک کنم همین روزا ،که 4 نفری رفتیم سینما، طبقه بالا خلوت ِ خلوت بود و همه بحر فیلم که یه نارنجک رو از اون بالا پرت کردم پایین!! کل سینما خورد بهم و فیلم رو قطع کردن و چراغا رو روشن ! از ترس داشتم سکته میکردم ، یه 10 دقیقه همه جا رو گشتن و همین که دوباره چراغا رو خاموش کردن فرار کردیم! یه زنه کم مونده بود سکته کنه!!! الان که فکر میکنم شرمندش میشم!! اون پسره مظلوم هم یادم آمد ، همون که من تو راهرو ترقه زدم و افتاد سر اون ، کلی دردسر درس شد واسش ، کاش الان میدونستم کجاست تا ازش معذرت بخام ،...ساله بعدش که میخاستن ما 4نفر رو اخراج کنن ، مامانم به آقای پورفرزام ( ناظممون ) التماس میکرد که این قول داده آدم بشه! ناظم بیچاره مرد فهمیده ای بود ، سرش لرز داشت و همونطور که سرش رو بالا پایین میکرد گفت : خـــــــــــــــیر(کشیده بخون) خانوم ، این آدم نمیشه ! کجاست که ببینه آدم شدم اونقدر که دیگه نمیدونم ....بگذریم !

6- باغبان در باز کن من مرد گلچین نیستم
من گلی دارم که محتاج گل تو نیستم

7- دلم میخاست یه مراسم به شیوه اسکار برگزار میکردم ، نمیدونم چرا نتونستم ، به هر حال شاید پست پایانی امسال یه جشن اسکار کوچولویی به شیوه آیدین در آوردی بگیریم اینجا ، شاید ، هرچند خوب نخواهد شد ،.....
8- غم و شادی برخلاف آب و روغن به هم در می آمیزند و تبدیل به غمشادی میشوند!!!!
9- درون ما چیز ِ بی نامی هست ، ما همانیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
10- روی سخنم با شما نیست ، با هیچ کس نیست ، به همه دنیا میگویم !!! ... من زندگی بودم ، پشت سرم نیستیست ، و ....:((
11- یکی بیاد منو بگیره الان تا شماره 100 میرما!!!
12- غمشادی ، غمشادی ، غمشادی ، غمشادی ، غمشادی ، غمشادی !

13- من کلی خاطره های توپ دارم ، الان دارن یادم میوفتن ، دعا کنید که بتونم عید رو دودر کنم و اینا برن مسافرت و من بمونم خونه ، اگه بشه براتون کلی خاطره مینویسم که از خنده روده بر بشن ، خاطرهایی ....

دزدی که نسیم را بدزدد دزد است از کعبه گلیم را بدزدد دزد است
برفاتحه گر گــزارش افتد ز قضــــا رحمن و رحیم را بدزدد دزد است

!!!!


aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007