My Own's Room
شاید فقط برای رفع تکلیف باشد که هنوز می نویسم،یا شاید هم برای کسی که هر از چند روزی می پرسد ازم ،نمی نویسی نیهیلیست کوچولو؟نمی دانم شاید به خاطر چی هست یا نیست این نوشتن.ولی دیگر مثل ان وقت ها هیجان زده جیک و پوک زندگی را رک راست رو نمی کنم،اگر هم کرده ام ان قدر ناخوانا و گنگ بوده است که عطایش به لقای نه چندان دلچسبش بخشیده شده است و خلاص شده ام از سین جیم های موذیانه نگاه های وقیح ادم های حوالی ام.به نوشتن هم ناخنک می زنم،مثل همه چیز های دیگر که انگشتی زده ام بهشان و بعد نوک انگشت را با زبان لیسیده ام تا مزه اش ،ته مزه اش یعنی،زبانم را شیرین و شور و تلخ و گس کرده باشد و تمام.مثل ناخنک زدنم هایم به زندگی،به ازادی،به تنهایی،به عشق،سکس،دروغ،دلسوزی،رهایی،لذت،غم،اندوه،دلتنگی،خستگی ،کلافگی ...فقط ناخنکم به مرگ بی طعم ماند که ان هم از ترسیدن بود و نه چیزی بدتر!دیگر ان رویای نویسنده بزرگ شدن چشم هایم را ریز نمی کند از سر خوشی ،اما من هم چنان می نویسم ،شر و ورهایی از این دست که بی رمقند و بی گواه و بی سر و ته و هزار نهی و نفی دیگر.شاید واقعا به قول هم او،من یک نیهیلیست کوچولوی لوس احساساتیم که گاهی شبیه توده ای ها راه می روم و گاهی هم شبیه توده ای ها می خندم و هنوز در این دنیا به دنبال عدالت می گردم و جهان را طبقه طبقه می بینم.ارث کلان پدری ست دیگر.به خودم امدم و دیدم در دایره ام من مانده ام و یک مشت کاغذ پاره زرد نم گرفته که شیرازه شان امروز و فرداست بپکد از هم.من مانده ام و قاب عکس های مرگ و تولد و زندگی و افتخار و سنوات تحصیلی و مالیخولیای ذهنی که هر از چند گاهی عود می کند و من در دام عشق و بلا افتادن می خوانمش.من مانده ام و تصویری از تو پشت پرده هایی که باد "ابستنشان نمی کرد" و توری نبودند و نور کم رمق پاییز لابلای سوراخ های ریز و درشتش چرخان و رقصان سر نمی خورد .من مانده ام و خنکی بالش و لیوان ابی رنگ گلی پر از ته سیگار های نارنجی سوخته.من مانده ام و تصویر انگشتهایم با ناخن های براق و شیشه ای کنار گرمای شومینه ای گازی.راستش را بخواهی ،این دایره ام بی اینه است و من انگار مدت هاست که دیگر خودم را و سایه ام را نمی شناسم در دیوار های گچی و پوکش.
…myownsroom
نظرات: 0