Pit to Pit
شب مهتاب و ابر پاره پاره / حریفان جمع شوید دور پیاله
داش حمید همیشه خر ادبت بودم به علی قسم
یادم نیست از کیه که میگه : مرگ انسان بدبخت ، تخفیف در مجازات زندگیست! امروز 10 باری اینو به همکارم گفتم ، شبها به خودم هزار تا قول میدم ، صبح که پا میشم خستم ، خسته از کابوسهای که دیدم ، راس میگه دیگه : کسانی وجدانشان با خودشان کنار نیامده نمیتوانند بخوابند ! لاکردارهیچ جوری راه نمیده ، آره میگفتم شب که میخام بخوابم کلی برنامه میرزیم واسه فردا خیلیهاش اجرا نمیشه ، یا شایدم میشه درست نمیدونم ، ولی خیلی از خودم ناراضیم ، امروز صبح دلم میخاس بمیرم! بدفرم ، دمغ هم نبودم شاد بودم و دلم میخاس شاد شاد برم بمیرم! مردن یکی از سخترین کارهای دنیاس! اینا تقریبا همش همون موقعی بود که با هم چت میکردیم ، خلاصه باز شادتر و شاد تر شدم و باز بیشتر دلم میخاس بمیرم و برم به درک!
تا حالا چند باری اینجوری شدم ، من که میدونی زیاد فیلمی نیستم ، فقط یه فیلم دارم که هر وخ حالم اینجوری شه نیگاش میکنم ، پاپیون ، میدونی تموم که میشه ، حس میکنم خیلی ناشکرم و باس بدجور زندگی کنم ، با هر صحنه این فیلم من کلی خاطره دارم ، کلی ...
آره الان دیگه کلی دلم میخاد زندگی کنم ، بلاگ جدیدمون رو هم که دیدم کلی دلم باز شد! …داش شپش یادته اون موقع که پریود روحی شده بودم؟! میگفتی آیدین ، بلاگت رو تعطیل کن ، این محیط بلاگستان آدم رو کسخل میکنه! من بلاگم رو بستم درس شدم!
من کلی به حرفهامون فک کردم ، هی به خودم میگفتم راس میگه راس میگه ، بعضیها خیلی رو اعصابه منن ، آره ، خیلی میدونی من دهنم صاف شده ولی جلو خودم رو میگیرم که هیچی نگم ، این ور اون ور میره از من تعریف میکنه و منو تایید میکنه !! راستیاتش دقیق نمیدونم چراهیچی نمیگم ، به خودم قول دادم هیچی نگم ! تو خیلی چیزها اینجورم من! زیاد خوب نیس فک کنم ! ولی من اون موقع ها هر چی فک کردم به حرفت نتونستم بلاگم رو ببندم! لاکردا مثه دین اسلام میومنه ، خروج پذیر نیس ، یادته که؟!
آره ، وبلاگ خیلی مزایا داره ، من اینجوری فک میکنم ، کمترینش اینه که چهار تا پست که بزاری تموم هارت و پورتت میزنه پایین و تازه میفهمی هیچ حرفی باسه گفتن نداری!
شر و ورهاش هم بدجور زیاده ! حالا حوصله ندارم در موردش حرف بزنم…
میدونی من میدونستم یه روز برمیگردی باز وبلاگ میزنی ، دلم هم برات تنگ بود قد همون کوچه بن بست و هزار نوع آلودگیش با تموم گربه هاش ، راستی چخوف هم باز زاییده ، جات خالی بود خیلی زیاد ، من مرده اون حرفهامون بودم که میزدیم ، همون صادق لوتی که درستش صادق هدایته اس ، هنوزم از روش روزی بیس بار مینویسم با خط خوش و میزارم تو ضبط ماشین و هی گوش میدم و هی گوش میدم تا خطم خوش شه! جیگرم حال میومد ، الان یه نموره مست هم هستم! داش به جون خودم عرق خوری کثیف نبوده ها ، یه نموره بود با فیلم زدم ، همینه که زیاد حرف میزنم ، الان دلم میخاس کسی بیدار باشه باش ور بزنم! یه جورایی دیدی آدم خسته اس ولی پر از انرژی؟! تو همون مایه ها! اامم کجا بودم؟ آره داشتم میگفتم ، یادته که میگفتی رفاقتها بو جوراب میده این روز و روزگار و ماری جوآنا هم همیشه میگفت بو شاش میده! دلم برا این الاغ هم بدجور تنگ شده ، عینهو یه سیب گندیده میمونیم من و بادمجون به خدا ، یه سیب گندیده که از وسط نصف کرده باشن! میدونی کم پیش آمده با یکی اینقده باشم و یه بارم کنتاکت پیش نیاد ، جفتمون خر مشنگیم! داش حمید من دارم چرت میگم ، انرژیه انگاری تموم شده ، کلی حرف دارم بات بزنم ، الان هم میخاستم مثلا همون جمله رو بشکافم و بگم رفاقت اگه رفاقت باشه عمرا بمونه بو جوراب بده ، ولی مثه اینکه فعلنات تعطیلم و نمیتونم …
فقط این درپیت و سرپیت که قرار بود باشیم ، یادم رفت صبحی بهت بگم ، اسممون رو ننویسیم تا راحت تر توش زربزنیم ، حالا که تو نوشتی خیالی نیس ، من همه جوره حال میکنم ، هر کی میاد بخونه قدم نورسیده مبارک! من فقط دوس دارم اونجا برا تو بنویسم ، هرجور که دلمون خاس ، یعنی وبلاگه رو انگولک نکنیم ، هر وخ بی صاب مونده انگولکمون کرد بیایم توش ور بزنیم …اینجوری خیلی باحاله ، دیگه برم خیلی خرتیم!
:)) دادش انگاری میزونم ، الان که آمدم پابلیش کنم دیدم همش رو ان لاین بودم! آقا حال کن برات نوشتم مدل مایه داری !
ما مربوط نیست ،لانه ی کدام مار بوده انسانیت !
هرچه بوده می گذرد !
برای رفع تنوع
می توانی عاشق شوی
آنقدر تکراری
که تازه بمانی !
شب به خیر !
نظرات: 0