شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۴

آیدین و آناهیتاچه ، 10 سال بعد ....

آناهیتاچه :
سلام سلام ای مهربون ،خوش آمدی به خونمون ولی چرا دیر کردی ، آخ اگه بدونی و مدیونم که میدونی از صبح 698 بار بهت اس ام اس و زنگ زدم بس که دیر آمدی ولی باز بی تو زمان برام نمیگذشت ، خونه بین پیچکهام بی تو رنگ و بویی نداره آخه ، تو که نیستی دزدین زندگی معنا نداره آخه نگاه دو تا نباشه....
ولی بیا بشین آیدین جونم برات هزار تا حرف دارم ، صبح رفتم مطب!! مریض اولی یه دخترخوشگل بود که پسرعمه اش دوس دخترش رو ول کرده خاله این دچار افسردگی مزمن شده ، اخه میدونی نه که پسر کمه شوهر گیرش نیومده طفلک دس به نوشتن هم نداره وبلاگ بزنه ولی مریض دومی یه پیر مرده بود ، همون که دیروز و دیروزهای دیگه هم آمده بود ، یه زن جون داره دامادش ولی خودش زنش رو خیلی دوس داره ، نیگاشون که میکنم مثه دو تا کبوتر که همه عمر رو با هم سرکردن عاشقونه ، آره چه خوب که تو منو میشنوی این سرایداره همینجوری میاد و میره حقوق ما رو اضافه نمیکنه ، من ولی از اون آقاه خوشم نمیاد ، تازشم داشتم میومدم رفتم گوشت بگیرم ، زرشک پلو درس کنم برات عزیزم که اصغرآقا سگپزقصاب محل رو دیدم دست یه دختره خوشگل رو گرفته بود از دور دیدم بیش خودم خندیم و گفتم OK ! ولی جلو رفتم دیدم تند راه میره اصن هواسش نیست که دختره قدماش کوتاس ، آخه این عشق نیست ،خودمون یادته ما اون روزا نشسته بودیم بستنی میخوردیم ، تو راه میرفتی من قدمات رو میشمردم و موبایلمو داده بودم دستت تا خودت یه زنگ برا خودت انتخاب کنی ...بعد میرفتیم بستنی میخوردیم ، ولی میدونی تو هیچ وقت مثل من عاشق نبودی ، میدونی چرا؟ چون من از اون موقع تاحالا همه طرف بستنیهایی که با هم خوردیم رو یادگاری نگه داشتم ، با همه کاغذساندویچها و قوطی پیتزاهاو ..آره راستی از عباس آقا نون خالی خور مترو گرفتم برا خودم با کره و پنیر و شکلات صبحهانه ، میدونی تقضیه بچها خیلی مهمه ، یه شعر قین قینی هم درس کردم تا آناهیتاکچه مون صبحانه خوب بخوره ، رنگ به صورتش یه وخ نمیمونه اون وخ اون پسرکیف خوشگل داره دیگه تحویلش نمیگیره ....میدونی خیلی نگرانم براش ، طفلک ...راستی چند تا دفتر شعر هم در نبودنت برات گفتم ، وای چه خوبه که تو منو میشنوی ،بزار برم بیارم برات بخونم...

آیدین :
آناهیتاچه جونم ، من خیلی خسته ام ، الان تو رو دو تا میبینم ،تازه باس برم برا مامان آنا هم کامنت بزارم..

آناهیتاچه :
چــــــــی ، اِ اِ اِ نـــمـیــخام ، زود باش بگو ، زود باش بگو کدومشون خوشگلتره ، دارم پاهام رو میکوبم زمینا..... ـا ِ اِ ...

0 comments | Permalink

نظرات: 0



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007