اقانوس ِ من ....
baran_m7 :سلااااام
baran_m7:خوبي؟
aidinblog : اممممم ...): ...خوب نیستم ، من باران میخام الان بغلم باشه نیست
Baran_m7 : :*
Baran_m7 : دیگه چطوری؟
aidinblog : نميدونم بارونک کوشولوي من ..
: aidinblog: وبلاگت رو داشتم میخوندم عصردلم برات تنگ شد ..هی هی تو چرا اصلا برا من آف عاشقانه نمیزاری بی وفا
aidinblog :هوممم؟
aidinblog : نمیگی من دلم تو رو میخاد؟
Baran_m7 :تو کجاهایی؟
Baran_m7 :چرا ساکتی؟ صدات میاد ، نوشته هات میاد ولی دیگه اثری از تند تندحرف زدنت نیست...هوم؟؟
Aidinblog : به من چه که همه پسرهای دنیا تو رو دوس دارن و این همه سرت شلوغه
Aidinblog: به من چه که تو منو دوس نداری و یا کم داری؟
Aidinblog : به من چه؟ ها؟ منم هستم خوب! منم باران میخام!
Baran_m7 : :))
Baran_m7 : دهنتو ببند
Aidinblog:
من از احمقها بی زارم و حالم از خودم بهم میخوره ...من از تلویزیون متنفرم و کلیپهای فلش و دوس دارم و دیگه حوصله سینما رو ندارم ، من از دلداگی چیزی نمیتونم بفهمم و دخترا حوصله ام رو سر میبرن اما جنده ها رو تقدیس میکنم ، من کتابها رو دوس دارم و هر کی بیخودی طولانی بنویسه دلم برا چخوف تنگ میشه ، من تخیل میکنم و هر گه کاری دیگه که لازم باشه تا فکر نکنم ، کنت مونت کریستو یعنی کوه مسیح و کسایی که میگن عیسی را دوس دارن به نظرم خیلی کسخلن ، من با چت کردن حال میکنم و از ام اس ان حالم بهم میخوره و هات میل رو دوس دارم ، من آدمهای غیرتمند! رو هر چی زور میزنم نمیتونم درک کنم و جاکشها خیلی برام عجیبن ، من میدونم که هیچی نیستم و حال نمیکنم بدونم چی هستم
من ...،
Aidinblog:دارم ور میرم این من من رو کامل کنم! مخم نمیاره اونایی که توشه بیرون! تو کاملش کن!
Aidinblog: بیکاری الان یا میخای بری؟
Baran_m7: نه هستم تا تو بری .
Aidiblog : ایول! پس فعلا ته بندی یه بوس محکم بده!
Baran_m7: وایسا بخونمش...
Baran_m7 : تو این قد خوشگل می نویسی چرا مال من نیستی؟
Aidinblog: مگه تو منو میخای اصن
Aidinblog: دیگه باس چی کار کنم؟
Aidinblog: هیچی دیگه به ذهنم نمیرسه
Baran_m7 : منم لنگه خودتم ها ....از دلدادگی هیچ نمیدانم.
aidinblog: هر چی کلک بودم زدم مخ تو رو بزنم مال تو بشم دستم رو بگیری ببری از این بستنی قییفی بلندا بخری ....نشد...:(....
Baran_m7 : خوب چرا باید برسه؟
Baran_m7 : متن ات همین جا خوبه
Baran_m7 : دیگه نساز ، الکی به زور نچسبون بهش...
aidinblog : ااا ِ نمیخام....
Aidinblog : به کسی نگیا ، ولی ریمیاها خوب ، بهم گفته که دلش برا متن بلندام تنگ شده خب؟
Aidinblog : میخام بلند بنبیسم شب بیاد بخونه تو خواب بوسم کنه!!
Aidinblog : به نظرت موفق میشم قلبش رو تصاحب کنم؟
Baran_m7 : میتونی خوشحالش کنی ، اما قلبشو نمیدونم..
Baran_m7 : نمیدونم اصلا قلب داره یا نه
Aidinblog : ااِ ...خانوم اجازه ...خانوم اجازه ما یه چیزی بگیم؟
Baran_m7 : نخیر ...ساکت...:D
Baran_m7 : بگو پسرم:*
Aidinblog: خانوم اجازه ها ، امم ، خانوم من فک میکنم همه کسایی که میتون خوشحال بشن قلب دارن ، یعنی میدونی ، به قول اون یارو وقتی میشود با یک لبخند دلی را تصاحب کرد کدام عاقلی از این معامله پرمنفعت پرهیز میکند!
Aidinblog:بعدشم ، تازشم ، یه بارا ، خوب! قدیما ریمیا به من لبخند زد ، یعنی میدونی من تو دلم فک کنم فک کردم به من لبخند زد!
Aidinblog : بعد من دیگه از اون موقع عاشقش شدم!
Baran_m7 :...
Baran_m7 : پس عاشقش شدی ...
Aidinblog :نمیدونم یعنی تو میگی عاشق شدم؟!
Baran_m7 : نه ...اما متنه خوب شده آیدین.
Aidinblog: :))...ایول ضد حال..
...
Aidinblog : =))...میگم بارونک دارم این چیزهایی که گفتم رو میخونم ،عجب باحاله! میزارمش تو وبلاگم! فقط یه مشکلی هس ، این پسرها میان ID تو رو برمیدارن و اون وخ من میمونم و هزار تا وفادر دیگه به تو!
Baran_m7 :نه بابا ..پسرا چش ندارن منو ببینن ..
Aidinblog: خاک تو سرشون ! بیچاره ساراماگو نیست که بیاد ببینه اینجا رو کوری گرفته ، بعد میگن چرا پیشرفت نمیکنیم!
Baran_m7 : تازه اون پسرا کجا تو کجا!
Baran_m7 :تو همشون ...کلا دو تاتون ..سرتون به تنتون می ارزه.
Aidinblog: هاننن؟ اون یکی کیه؟
Baran_m7 : ديري ري ريييييييييييييييم
Aidinblog: buzz
Baran_m7 : ديري ري ريييييييييييييييم
Baran_m7 : بابا چه میدونم کیه...وبلاگشو خوندم ...دیدم خوبه! پسرطوفانی یه همچین چیزایی!
به پای تو نمیرسیه ، اصلا انگشت کوچیکه تو هم نیست!
Baran_m7: آیدین ...buzz..buzz....آیدینی...
Aidinblog : پسر طوفانی پووووف!
Aidinblog : اصلا من میرم ، هیشکی منو دوس نداره ، حتی باران...
Baran_m7 : غلط کردی ...من تو رو از همه بیشتر دوس دارم...
Baran_m7 : این همه مدت بهت وفادار موندم!
Aidinblog : نه ....هیشکی منو دوس نداره ...فقط ریمیا بود که منو دوس داشت ، یعنی میدونی من تو دلم فک کنم فک کردم منو دوس داره ، آخه یه روز ِ پاییزی سرظهر پارسال تابستون دمه غروب که بارون و برف میومد تو دلم فک کنم فک کردم بهم لبخند زد..ولی رفت ...یه شب که ابرها گریه میکردن رفت...ولی مهم نیس ...هر جا بره مهم نیس ، بهم لبخند زده ...یعنی میدونی ...من تو فکرم فک کنم فک کردم بهم لبخند زده...
Aidinblog: یعنی عاشقش شدم؟
Aidinblog: یعنی عاشقش شدم؟
Baran_m7:: آیدین
Baran_m7: آیدینی نری ها ...buzz ...buzz.....
نظرات: 0