شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۴

آنا


یک نمایشنامه در سه صحنه
زمان : آینده
مکان : دفتر کارخانه کاندوم و کرست سازی خیال رعد

صحنه اول:
پسر رعد: داداش نمی دونی از دست این عیالم "آناچه" چه سختی هایی دارم می کشم .

صورتک خیالی: نگو اخوی نگو. هر روز زنت و" آناچه پریم" و" نگاهچه" و "استارچه "و... من چه می دونم هر چی فامیل وبلاگی هست میرن بیرون. آخه یکی نیست بگه وبلاگ نون می شه آب می شه.من موندم این نه نه آنا چرا به ما بد کرد و این ترشیدهاشو به ما انداخت.تازه اون دختر کمر باریکشم داد به یه نا آشنا ......


زنگ تلفن خبر ورود عیالات مربوطه را می دهد

پسر رعد: صورتک سریعا این منشی های را بفرست اون اتاق بغلی .گندش در می یاد ها.
صورتک خیالی:بیرون بیرون .... درست شد

آناچه :سلام پسر رعد!
پسر رعد: سلام عزیزم .گل زندگیم. ای ریشه های شیرین زندگی . ای محرک من به سوی آینده ای درخشان....
آناچه پریم:سلام مردک!
آیدین : سلام .تا حالا یه ارمنی دیدی که اینقدر زن ذلیل نباشه.!!!

آناچه :می دونی امروز تولد مامان آنا ست .من و اناچه پریم تصمیم گرفتیم جشن بگیریم.

صورتک خیالی( زیرلبی به پسر رعد): ددمز یانده. پول یوخده . چی کار کنیم؟(ترجمه ترکی:پدرمون در اومد. پول نداریم)
پسر رعد: اون با من

پسر رعد: وای چه خوب. می دونی ماهمه سال برای این کار می کنیم که واسه مامان آنا تولد بگیریم.اصلا زندگی ما دو تا فدای یه تار موی مامان. اما میدونی من و این باجناقم پول هامون سرمایه گذاری کردیم و ویلا به اسم مامان خریدیم تو جنوب فرانسه .به مناسبت تولدش واسه همین الان پولی دستمون نیست .اگه به ما پول بدین .ما برمی گردونیم /مهم آبروی داری جلوی مامان آناست نه؟

صورتک خیالی( یواشکی به پسر رعد):ویلا از کجا .آخه چرا....

پسر رعد: گفتم اون با من .بعد یه جور تف مالی می کنیم

آناچه و آناچه پریم(با هم و در حال در آغوش گرفتن شوهرانشان):وای خدای من . ....بووووسسسسس.... مامانمون حق داشت اینقدر هواتونو داشتن.باشه ما الان می ریم بانک پول ور می داریم و ....

صحنه دوم:

آناچه پریم: موبایل صورتک که جواب نمی ده یعنی کجان؟
آناچه : این پسر رعد هم در دسترس نیست وانگار نمی دونم باتری رو روشن در آورده


آناچه پریم: می گم دیر شد ما بریم خونه مامان تولدشو تبریک بگیم. سرراه هم یه هدیه می گیریم.
آناچه : بریم. اگه دستم نرسه به این حقه بازا . من نمی دونم مامان آنا به چی اینا دل خوش کرده....

صحنه سوم:

پسررعد: بازم بریزم.

صورتک خیالی :بیا اینو به سلامتی مامان انا بخوریم .که تولدش باعث این سور و سات شد

پسر رعد: به سلامتی مامان آنا که با پول تولدش این بزم عرق خوری مردانه دو نفره ردیف شد.

صورتک خیالی :به سلامتی آنا جونم.





0 comments | Permalink

نظرات: 0



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007