نوشتن پیشه ی من است
پیشه ای من همین است که هست . پولی توش نیست و همیشه لازم است برای زندگی کردن ، پیشه ی دیگری را هم زمان یدک کشید. هر چیزی که می نویسم ، معمولا فکر میکنم چیز خلی مهمی است و من نویسنده ی خیلی خوبی هستم. ولی در یک گوشه ی ذهنم ، خوب میدانم که چه هستم- نویسنده ای کوچک، خیلی کوچک.
می دانم که اگر از من بپرسند (( یک نویسنده کوچک مثل کی؟)) یاد آوری اسم نویسنده های کوچِک دیگر ناراحتم میکند. ترجیح میدهم فکر کنم که هیچ کس شبیه من نبوده است – هر چقدر هم نویسنده ی کوچکی باشد ، به اندازه ی پشه ای یا کیکی. همان طور که میبینید ، این پیشه ی کاملا دشواری ست ، ولی بهترین پیشه ئ دنیاست. روزها و خانه های زندگی ما ، روزها و خانه های آدمهایی که با آنها سرو کار داریم ، کتابها و تصویرها و اندیشه ها و گفت و گوها ...همه ی این چیزها خوراک اوست و او در درون ما رشد میکند. خوراک او چیزهای وحشتناک هم هست – او بهترین و بدترین های زندگی ما را می بلعد و هم احساسات شیطانی ما و هم احساسات خیرخواهانه ی ما را در رگهای او جریان دارد.
خوراک او خود اوست و او در درون ما رشد میکند.
ناتالیا گینزبورگ.
نظرات: 0