دوشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۴

میرا

- می دانی که از دست شان نمی توانی فرار کنی؟
آره.

- نقاب را به صورتت خواهند گذاشت . اصلاح خواهی شد.
میخندد و ادامه میدهد:
به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی ، یاد خواهند داد که مثل بدبخت ها به دیوار بچسبی ، یاد خواهند داد که به پای رفقایت بیافتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی. یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند ، بخواهی قبولت داشته باشند ، بخواهی شریکت باشند.
مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی ، با چاق ها ، با لاغرها ، با جوان ها ، با پیرها . همه چیز را در سرت به هم می ریزند ، برای اینکه مشمئز شوی ، مخصوصا برای اینکه مشمئز شوی ، برای اینکه از امیال شخصی ات بترسی ، برای این که از چیزهای مورد علاقه ات استفراغت بگیرد. و بعد با زن های زشت خواهی رفت و از ترحم آن ها بهر مند خواهی شد و هم چنین از لذت ِ آن ها ، برای آنها کار خواهی کرد و در میانشان خودت را قوی حس خواهی کرد ، و گله وار به دشت خواهی دوید ، با دوستانت ، با دوستان بی شمارت ، و وقتی که مردی را ببینید که تنها راه می رود ، کینه یی بس بزرگ در دل گروهیتان به وجود خواهد آمد و با پای گروهیتان آن قدر به صورت او خواهید زد که چیزی از صورتش باقی نماند و دیگر خنده اش را نبینید ، چون او می خندیده است . تو تمام این ها را می دانی؟

می دانم.

میرا / کریستوفر فرانک.



الـهـام میرا را دوس داشتم ، ممنونم بابت این کتاب و دیگر کتابهای دوست داشتنیی که بهم داده ای ، می دانی این روزهایم بی شباهت نیست به تویا " هرگز غمگین نیست و هرگز خوشحال نیست ، کم لبخند میزند اما گاهی می خندد . صدایش محکم ولی صاف است . کم و تند حرف میزند"

هوممم ، دلتنگم و بر اینم که زندگی جدیدی شروع کنم ، نمیدانم که میتوانم یا نه ، شاید این بار هم شد مثل همه دفعات قبل ، نمیدانم ، کاش نشود ، خسته ام خسته از این حس که با چشمان بسته به طرف سیاه چاله ای کشیده میشوم و می دانم که خواهم افتاد اما چیزی مانع از افتادنم نمیشود ، آینده را میخواهم و ازگذشته ء لعنتی ام بیزارم ، میدانی ته ِ دلم حسرت چیزی شبیه به معجزه را دارم ، معجزه ء اینکه کاش هیچ چیز اتفاق نیفتاده بود ...

میدانم که عذابم مثل گناهانم بزرگ است ، جایی از میرا نوشته بود : چون دیگر آینده ای ندارند از گذشته حرف میزنند...

من آینده را می خواهم ...
اما ، اما
نمی دانم که می توانم یا نه...

0 comments | Permalink

نظرات: 0



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007