جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴

1984

اكثريت انسانها بعد از سي سالگي جاه طلبي شخصي را فرو ميگذارند- در حقيقت در بسياري از موارد ، حس فرديت را از دست مي دهند و در اصل براي ديگران زندگي ميكنند يا زير كار طاقت فرسا از ميان مي روند . اما كمينه اي از مردمان پر قريحه اي با عزم راسخ هم وجود دارند كه اراده كرده اند تنها براي خويشتن زندگي كنند ، و نويسندگان به اين طبقه وابسته اند.

1984 كتابيست كه مدتهاست دلم ميخاست بخوانمش ، اما اما انتظارم را برآورده نكرد ،‌نميدانم چرا‌، شايد چون با پيش زمينه ء‌ذهني كه داشتم سازگار از آب در نيامد ، نميدانم كجايي كتاب در حمايت از نوعي سوسياليسم بود كه قبلتر شنيده بودم جورج اورول طرفدارش است ، اما با همه اينها دوست داشتني بود ولي نه آن دوست داشتني كه من در انتظارش بودم..

بخش اول كتاب پر است از توصيف دستگاههايي كه مثل خندق خاطره ، بخوان و بنويس ،‌تله اسكرين و لوله اي كه شماره ء روزنامه ء مورد نظرت را ميگويي و از لوله به بيرون پرتاب ميشود!
بيچاره اورول حتي به فكرش هم خطور نكرده بود كه شبكه اينترنتي خواهد بود كه آدم را از تمام اينها بي نياز ميكند!

پ ن : تا آگاه نشوند عصيان نميكنند‌‌و تا عصيان نكنند آگاه نميشوند.

0 comments | Permalink

نظرات: 0



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007