سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۵

منتظر چيزي هستم كه نميدانم چيست


نگاه نازنين ، نتوانستم كه بخوابم...
هي دلم ميخواهد دوباره شماره را بگيرم و دليلم را بگويم ، بعد باز فكر ميكنم و ميبينم كه به پاسخ خود نا اميدم ، بايد بيشتر فكر كنم ، شايد جوري توانستم دوباره ( و بهتر) جمع و جورش بكنم و بنويسم ...

بايد اعترافي بكنم ، حساس شده ام اين روزها...

ميداني ، شرك تنها كسي بود كه در اين مورد با او حرف زده ام و نميگويم كه هم عقيده بوديم اما درك شدم ، از متن تو به اشتباه طوري برداشت كردم كه اي واي خاك برسرت آيدين دوباره رو دست خورده اي و درست نشناخته اي...

الان مطمئنم كه خوب شد كه پاكش كردم ، چون با موضع گيري بود و ناخودآگاه خصمانه ، دليل اصلي اش هم همان فكر ِ اشتباه درست نشناختن...

...
فكرم جمع جور نيست ، اما بعدتر مينويسم يا اينجا يا با نامه يا اصلا حضوري ،فقط اين جمله از جان ِ شيفته را يك بار ديگر باهم بخوانيم :

هيچ آفريده اي حق ندارد روح ديگري را در پاي خود و يا روح خود را در پاي ديگري قرباني كند ، اين بزرگترين جنايت است...



شبت خوش بانويي كه صدايت به دوستان اطمينان مي بخشد مرهمي براي تمام رنج هاي زندگي وجود دارد...

0 comments | Permalink

نظرات: 0



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007