چند سال پیش همین موقع ها دیشب بود که میخاستم کنکور بخونم ، مثل همین الان فردا یه جورایی شدم بودم مثل دیروز ، آقا اصلا این انسان یه جور جونور سه جوره ، وقت تابستون و تعطیلات هوس حل معادله و نوشتن برنامه میکنه و موقع درس و امتحان هوس دختر بازی و عرق سگی و نماز آیات ! من که هیچ رقم سر در نیاوردم از این موجود دو پا ، بد رقم خره به فاطمه زهرا !! دیشبم سر صبحی نزدیکهای غروب پاشدم مثلا درس بخونم ، گفتم حالا یه دو دقیقه ان لاین شیم آفهامون رو چک کنیم فوقش آسمون میاد زمین ، قرار نیست که سر هر چی زلزله بشه ، حالا دیشب صبح یه دو دقیقه شد 4 ساعت تا این سگ پدر هنگ کرد خاموشش کردم رفتم یکم عکس آپلود کردم و بعد کفم زد بالا رفتم یکم بی بی سی نگاه کردم ببینم فیلم سوپر جدید فردا صبح چی پخش میکنه که دیدم نه باحاله نشتسم تا خطبه آخر نماز جمعه رو نگاه کردم و همینطوری که یارو خطبه میکرد گشنم شد یه نوشابه خانواده رو با یه لیوان شیر خوردم واسه اینکه هضم شه یه دوغ از روش و پشت بندش یه لیوان کمرباریک شربت آبلیموی دیشلمه تلخ زدم تو رگ و بعد نمازم رو تندتند تا سرد نشه خوندم وگفتم تو این ماه نزول برف یکم از این جلد دوم قران بخونم ولی بدمصب نمیشه آخه تا میامدم تلاوت کنم هی بهم وحی میشد که فرق آوارد و داف با فنچ و تک پر چیه که چشم خورد به عکس این پسره کریستین اگیولرا رو کنچ اتاق بد مصب اصلا یه چیزی تو مایه های حامد کرزایه تو فیلم پلنگ صورتی همون قسمت که داستین هافمن خودش رواز بالای اون جزیره پرت میکنه پایین و بعد اون زنه پاپیونش رو براش محکم میکنه ، ولی یادش بخیر همین روزا بود اون قدیما فردا که دعوا شد و ما کم بودیم ، پنجاه نفر بودیم اونا زیاد بودن دو نفر بودن آخ خوردیم آخ خوردیم که دیگه واسه حتی یه ریف پیازم جا نداشتیم ولی این یارو علی کبابی هم شورش رو در آورده مرتیکه هر دفعه کره رو کمتر میکنه ، اه حالم بهم خورد این برفم یا نمیاد یامیاد فردا میاد که آفتاب دیروز بود ، اخه رهبر گفت که طوری نشود طوری که طوربدی بشود لاکن ما هر چه داریم از این جنیفر لوپز داریم که مراببوس را خوانده ولی نه اون یاروخره تو شهر قصه میگفت آخه من خیلی خرم ، کجاست که ببینه من خرترم ، درست همون لحظه که دختره رو بغل میکنم حس جنسیم میره گم میشه فک میکنم سنگ توالت بغل کردم وقتی میگه به چی فک میکنی بعد کلی فکر میگم به فرق چیپس سرکه نمکی با ماست موسیر ولی بد جوری تریپ قصه شدما ، قیافم شبیه ..ر بعد از ..ق شده ولی خب من نفهمیدم این ملت چرا الکی الکی هی تو بوق میکنن که ما عاشقیم ، من که نفهمیدم اینا چه جوری عاشق کم کم داره دیشب صبح میشه فردا بزا بینم چند روز دیگه این فرجه امتحانا تموم میشه!
چار سیخ عرق / چهارصد گرم کالباس / تو کافه عباس ، با مهوش رقاص / با تیغ ژیلت میکشند ما را / ما زن میخایم یالا ، ما زن میخایم یالا!!!
این حس قدیمهایمان به وجود مبارکمان دست داده ، کلی گشتم تا این نوشته را از آرشیو صحبت حکام پیدا کنم ، هی هی روزگار ، جوان که بودیم!
دلتنگم ،
نان قندی کوچک من باش ، دربدرنامه را خواندم چقدر خوشمان آمد ، خوش به حالش ، ملت چه عشقهایی داشته اند قدرتی خدا!
یک حالت غمناک کم گوارایی دارم که نمی شود گفت !
از من از برنامه نویسی هیچ خوشم نمی آید ولی خیلی دوست داشتنی است!
به چه امیدی زندگی میکنم؟
چه میخواهم؟
چه خواهد شد؟چقدر د ل ت ن گ م
نظرات: 6
آره ! اين طوريه ... من هم الآن مدتيه كه فقط حال مي كنم بشينم با انگشتام بشمرم كه فرجه ي امتحانا كي تموم مي شه .
بعدش اينكه ... نه ! تسليم بزرگ ترها شدن يعني مرگ ! ما هم به همچين مرگ خفت باري تن نمي ديم ، هيچ وقت. و اينكه .... من يه لذت بامزه اي بردم از اين نوشته ي شما . مرسي
By ناشناس, at ۱۰:۴۴ قبلازظهر
inhame gofti che kardi o che didi o che khordi o ... ke kahersh berese be :
چه خواهد شد؟چقدر د ل ت ن گ م
:d
By ناشناس, at ۱۱:۴۳ قبلازظهر
kahresh = akharesh
By ناشناس, at ۱۱:۴۶ قبلازظهر
ایدین تو هم انگار خودت را گم کرده ای!------------------سید
By ناشناس, at ۲:۱۵ بعدازظهر
خیلی متن خنده داری بود.آقا استعداد، طنزنویس، هنرمند... خلاصه دم شما گرم. دلتنگی سهم اعظمی در زندگی ما جهان سومی ها داره، چه میشه کرد جبر است دیگر!! راستی نظرت جالب بود.جناس قشنگی بود.مرسی
By ناشناس, at ۱۰:۴۸ قبلازظهر
قبل از اینکه نوشته ت رو تو وبلاگ بذاری مرتبش کن !!!! هاهاهاها ضد حال... نه بابا شوخی کردم خیلی قشنگ نوشتی .. نمیشه گفت بیماریت اسکیزوفرنیه ..چون اصولا اون یه چیز دیگست ... اما دفعه دیگه خانم ها رو سنگ توالت دیدی میدم بفرستندت تیمارستان!!!
By ناشناس, at ۱:۰۰ بعدازظهر