سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۵

در ستایش اشک ها

من با زار زدن می خواهم کسی را تحت تاثیر قرار دهم ، به کسی فشار بیاورم ( ببین با من چه کرده ای؟) شاید- چنان که معمولا چنین بوده- این دیگری باشد که من او را مجبور میکنم همدردی یا بی اعتنایی خود را علنا ابراز کند، اما این کس می تواند خود من هم باشد:
من خودم را به گریه می اندازم ، تا به خود اثبات کنم که غصه ام یک توهم نیست : اشک ها نشانه اند ، نه نمود. من با اشک های ام قصه یی می سازم ، اسطوره ی اندوهی می آفرینم ، و سپس خود را به آن همساز میکنم: من می توانم با آن زندگی کنم ، چون با زار زدن همسخن ِ راسخی برای خود خلق میکنم که راست ترین پیام ها را دریافت میکند ، راست ترین پیام های تن من ، و نه گفتار من.
سخن عاشق/ بارت

7 comments | Permalink

نظرات: 7

ميشه من الان هيچي نگم ؟! فردا نظر مي دم ، الان خيلي خسته ام ....

By Anonymous ناشناس, at ۲:۲۲ قبل‌ازظهر

خب ؟

By Anonymous ناشناس, at ۲:۲۲ قبل‌ازظهر

من این کتابه رو نخوندم. این حرف‌ها رو یه خانوم گفته یا آقا؟

داآش مرد که نباهاس گریه کنه!!

By Blogger Hadiye k., at ۷:۱۱ قبل‌ازظهر

hum ???

By Anonymous ناشناس, at ۱:۰۱ بعدازظهر

آقای بارت..مرد که گریه نمیکنه!!! ی شایدم خانوم بارت؟ ضایع شدم؟!

By Blogger Veron, at ۳:۰۹ بعدازظهر

!! هه. فوق العاده است پسر !!

By Anonymous ناشناس, at ۵:۲۵ بعدازظهر

من بالاخره نفهمیدم این کتاب از نظر شما خوبه یا بد ...
من از این یکی هم خوشم آمد . کتاب رولان بارت نوشته ی رولان بارت را امروز خریدم

By Blogger ماه کولی, at ۹:۴۶ بعدازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007