یکشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۵

لیمو ترشکم

لطفی فکن ، اگر خانم عکاست را دوباره دیدی ازش بپرس که فکر میکند دنیا بدون اونقصی ندارد؟


میدانی من تجربه اش را دارم ، تجربه اینکه چطور همه را در یک فریم جا بدهم ، به هر جان کندنی که هست ، اما از این تجربه مدتهاست که گذشته و شاتر تنهایی من یاد گرفته و یاد میگیرد هنوز که خودش را برای ثبت آدمها تنگ و تنگتر نکند...

بگذریم..
میدانی شراب پیر ، حس میکنم سرزنده ای ، راستش را بگویم ، در ته ِ ذهنم مانده بود آن نوشته ات که فلان ماه امسال ، تنها ماهی که دلهره ء بلند بودن ناخنهایم را نداشتم ، بغض ِ تلخی از یک دوران گذار ، میدانم دوران های گذار چطور سخت می گذرند گاهی..
اما حالا که می گویی این همه فکر داری که چه بکنی و کجا بروی این ماه که تمام شد یک جوری از ذوق دل آدم برایت غش می رود ، من اسمش را می گذارم آروزهای دست یافتنی ِ کوچک ِ خوب ، چیزهایی که تقریبا موعدش که رسید آدم دنبالش نخواهد رفت و شاید هم بعدها بنشیند و به خودش بگوید قرار بود فلان کار را بکنم و فلان جا بروم که نرفتم ، اه !
اما خوب بالاخره روزی خواهد رسید ، روزیی که آدم به جایی می رسد که منتظر هیچ کدام از این خوشبختی های کوچک نباشد ، روزی که آدم منتظر نیست هیچ فصلی ، هیچ ماهی ، هیچ شبی تمام بشود و موعد چیزی برسد ، آنوقت است که دلش برای روزهایی که منتظر بود تنگ می شود و می آید می نویسد:
یاد یک تصویر چیزی جز حسرت یک لحظه نیست...

راستی
دروغ تو
همچون ليموي شيرين
طعم خوشي داشت
تورا دوست دارمت
گلوي مرا تلخ كرد

اما خوب لیموی ترش را حساب جداست (;

8 comments | Permalink

نظرات: 8

سلام نشناخته!از آن متن هایی بود که باید زبر باران خواند و عبور عابران را از پنجره تماشا کرد
به جان خودمان

By Anonymous ناشناس, at ۸:۴۳ قبل‌ازظهر

تو فکر کردی ما کی هستیم؟ توقع داری هرچی نوشتی بفهمیم؟ راحتت کنم. ربط دوتا جمله ش رو هم با هم نفهمیدم. همین

By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۲۴ قبل‌ازظهر

یعنی هنوز آدمها در شاتر تنهاییت جایی دارند؟

By Anonymous ناشناس, at ۱:۴۰ بعدازظهر

خيلي خصوصي بود ، يه جورايي هم نا اميد
فكر كنم بدونم ليمو ترش كجاست ;)

By Anonymous ناشناس, at ۱:۵۴ بعدازظهر

bajens,hala man shodam limo?ya limo boodam az bas moondam shodam torsh?bad misoozoonam.midoonam:)
doos joone khodami:*

By Anonymous ناشناس, at ۵:۰۶ بعدازظهر

akhar sar ma nafahmidim mazeye limootoursh chiye?!?!?!?!?!?

By Anonymous ناشناس, at ۵:۰۸ بعدازظهر

آرزوهای بزرگ هم دست یافتنی اند.

By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۳۹ قبل‌ازظهر

خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ می نویسی!

By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۰۵ بعدازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007