چطور تونستم این جهنم رو تحمل کنم؟
پ ن : هدیه ء نازنین من عروس شده این روزها ، هر وقت یادش می افتم ناخودگاه لبخند قشنگی رو لبهام میشینه :)
|
aidinblog@hotmail.com
L ink
ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007 |
نظرات: 17
Hamishe ham badtarin nis, vose kheilia mishe behtarin rooz!
-::Shadeless::-
By hozein, at ۱:۴۹ قبلازظهر
:) inghadr sakht nagir.
By ناشناس, at ۹:۲۶ قبلازظهر
yani chi hala?
yani inke mikhay tatil koni?
By ناشناس, at ۱۱:۴۲ قبلازظهر
سلام. نکنه تو هم؟
By ناشناس, at ۱:۰۲ بعدازظهر
به بازی یلدا دعوت شدید
بازی ساده هست: کسی شروع می کنه و 5 نکته از چيزهايی که احتمالا خوانندگان وبلاگش در مورد شخصيت او نمی دونند می نويسه و در آخرش هم 5 نفر را معرفی می کنه. اون 5 نفر هم به همين ترتيب 5 نکته از چيزهايی که کمتر کسی در مورد شخصيت اون ها می دونه را می نويسند و هر کدوم 5 نفر ديگه را معرفی می کنند و همين جوری ادامه پيدا می کنه.
منتظرم
By ناشناس, at ۱:۳۰ بعدازظهر
نبینم غمتو لوطی.
وبلاگ بستن به این راحتیا نیس که
غمش ول نمیکنه سگمصب.
مرسی واسه تبریک.
By ناشناس, at ۳:۱۶ بعدازظهر
khub mobarakesh bashe !
By ناشناس, at ۴:۵۷ بعدازظهر
یعنی میخوای دیگه ننویسی؟:( من کم میخوندمت اما هر بار همه رو میخوندم. حیف که ننویسی. راستی بازی یلدات رو هم خوندم حتی از فکر اینکه کره خالی رو چطور میخوری تو دهنم جور عجیب و سختی شده. راستی چرا نباید رنگی که دوست داری رو بپوشی اینجا مردها خیلی راحت رنگ هایی که اسم بردی رو میپوشند بیا و سنت شکنی کن و بپوش
By ناشناس, at ۵:۲۰ بعدازظهر
لامصب خوندن آرشیوام منو حسابی شارژ میکنه.
By ناشناس, at ۹:۱۰ بعدازظهر
اي داداش جان ، چي بُگُم ؟! دلُم خين بيد ....
By ناشناس, at ۱۰:۴۷ بعدازظهر
baraye ye bloger lahzeye badtar az oon ham hast, onam zaminiye ke ye posto ba 1000 delkhosho amadeye publish koni va dorost vaghty ke dary dokmeye send ro mizany computeret reset beshe to ham matlabet ro save nakarde bashi....
By ناشناس, at ۱۰:۳۱ قبلازظهر
برای من بخصوص عجب پست به موقعی بود
By ناشناس, at ۴:۱۲ بعدازظهر
جهنم؟
هه!
بي خيال پسر
فكر مي كنم از اين جهنم ترش رو ديده باشي
نه آق داداش آيدين؟
شايدم اشتباه فكر مي كنم
By ناشناس, at ۱۰:۰۰ بعدازظهر
و ديگه اينكه فكر نمي كنم منظورت بستن بلاگت باشه
هه
منم چند روز پيش داشتم به آرشيو بلاگم يه سر مي زدم
اون روزهاي پر استرس خنده ام مي انداخت
اونروزها هم مي دونستم كه يه روزي بهش مي خندم
به بي خيالي طي كن آيديني
By ناشناس, at ۱۰:۰۲ بعدازظهر
فکر کنم وبلاگشم نبنده باز این سوالو از خودش بپرسه...خوبی تو؟؟
By ناشناس, at ۸:۱۹ قبلازظهر
ببینم نمی خوای ببندیش که؟؟؟؟؟
By ناشناس, at ۸:۲۱ قبلازظهر
من شما را می شناسم آقا تنها فکر می کنم سال هاست یادی از ما نتکرده اید به آرامی فراموشتان شده ام درست است؟
By ناشناس, at ۴:۱۲ بعدازظهر