دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵

بس نیست ؟ اینهمه مکالمه بر وزن مبارزه بس نیست ؟

به یاد ِ یاد ماندنی :


اینجایم من ، بالای تپه یی که نیست . مینویسم همچون کاتبان که برای کاتبان . خانه خالی است و من سکوت تو را میشنوم از خالی میان تک تک آجرها . میدانی دیگر به گفتگو ایمان ندارم . من ساکتم ، گاهی سر تکان میدهم...

....بعد از امتحان دختری که پروژه اش را برایش نوشته ام گفت ، نروید ها من باید باهاتان حرف بزنم ، مسیح وار نگاهش کردیم و فرمودیم : من دیگر به گفتگو ایمان ندارم ---- کیف کن----!

به جلوی کتاب فروشی که رسیدم تازه یادم آمد عجله ام برای چه بوده ، کالوینو ها را با همان مترجمهایی که گفته بودی برایم آماده کرده بود ، نگاهشان که میکردم آتقی دو چایی کمر باریک گذاشت روی جلد ِ زرد رنگ تعبیر خواب ، و حین چای خوردن و سیگار کشیدن و نگاه کردن ِ از پشت شیشه به برفی که مثل راه گم کرده های مست و غریب به هر کجا خود را میکوبید مزمزه شان کردم ... کمی هم هزار و یک شب را ورق زدم ...
موقع رفتن گفت مگر کتابها را نمیبری ..

گفتم شاید برگشتم و بردمشان ...

انسان ها با هم حرف می زنند
بس نیست ؟
اینهمه مکالمه
بر وزن مبارزه
بس نیست ؟

بیا برایت لالایی بخوانم
به کمی مرگ احتیاج داری
...
حالا خودمانیم !
بعد از این رویش می شود کسی بگوید که آدم پیچ ِکدام ُمهره است ؟

حقیقتدقیقاً همین اشتباهی ست که می کنی
گذشته
مجموعه ی زخم هائیست که هر وقت کسی صدایت می کند در جایشان تیر می کشند
و لذتهمین زخمی ست که تازه دارد به دنیا می آید
- مریم حوله-

...حرف که زیاد است ، ما هم که در کلمه جا نمیشویم ، اما شما میگوید واژه هم که کم است ...
سکوت میکنیم ...اما


شما رفتید دل ِ ما را هم شکستید...

همین.


تغزلیدنی :

دانی از رفتن تو ما را چه ماند در دل از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل


کتاب خواندنی :

چند سالی است بعد از خواندن مقاله ء نادر ابراهیمی در باب لزوم چند کتاب خوانی ، سعی میکنیم از سه کتاب همزمان لذت ببریم ، یک مجموعه داستان کوتاه و سعی بر خواندن یکی در روز ، یک رمان و یک کتاب چیز!
برای بعد از امتحانات اینها را انتخاب کرده ایم :
مجموعه داستان 60 داستان ، دینو بوتزاتی
رمان خشم و هیاهو ، فاکنر
گریز از آزادی ، اریک فروم

فیلم دیدنی :

در این باب نظراتمان را در روزهای آینده شاید اعلام کردیم ، قدر یک کوه فیلم ندیده عالی داریم!
خیلی وقت است که میخواهیم بگویم یعنی در واقع از این بانو تشکر کنیم هم بخاطر نظر کرده ء هالیود بودنشان و هم بخاطر این همه فیلمی که مهرماه برای ما فرستاده اند و بجز خاطرات یک گیشا بقیه را هنوز فرصت ننموده ایم ببینیم ، البته از صدقه ء سر این خانوم ما که هی سگ دو میزدیم فیلم خوب گیر بیاوریم ، درست بعد از اینکه فیلمهای ایشان به دستمان رسید ، انگار درهای رحمت از آسمان به سویمان گشوده شد و رفیقی 500 تا دی وی دی داد که اینها را زود ببین بهمن برمیگردم ازت پس میگیرم! خلاصه ما از مهرماه هی فیلم دیدیم و دیدیم و آخرش هم ندیده و دیده پس دادیم رفت و تازه سرمان خلوت شده از همین فردا میرویم سراغ بسته ء ارسالی شما ، همه را که دیدیم می آیم تشکر میکنیم! دیر که نشده است انشالله؟!

چت کردنی :

دیشب ساعت سه و چهار صبح بود که داشتیم درس میخواندیم! بعد یکهوو دیدیم چراغ فرناز بعد از این چند روز روشن شد ، حالی بر ما برفت که تا کنون از روشن شدن چراغ کسی نرفته بود ...
میپرسیم وبلاگت مثل اینکه مشکل داشت؟
می گوید به علت حجوم ویزیتور پهنای باند پاسخ گو نبوده ، از مدار خارج شده ، پهنا را زیاد کرده ایم مشکل حل شده !
وبلاگش را می خوانیم آخرش در خواست کرده به این نوشته لینک بدهید تا همه از ماجرای دروغ درخشان خبردار شوند ، کلی کیف میکنیم ، از در خواستش با توجه به پهنای باند و این چیزها!

دانستنی :
چنین نقل کنند قدما که در قدیم!
وسیله ای بوده وافور نام که به آن قسمت گردالی که در سرش بوده میگفتند حقه و به مرور زمان مصطلح می شود که با افرادی که با این قبیل چیزی جات بازی میکرده اند میگفته اند حقه باز!
البته آن زمان گذشته و آن رسوم ضاله بر افتاده اما همینطور که خدا به سرشاهد است حقه بازی در ایران بی داد میکند آقایان!

مزه بودنی :
تازگیها هیچ جا را خیلی خیلی زیاد دوست ندارم ، یعنی آنجا ها را هم که دوس دارم خب کم اند کفاف نمی دهند!
امشب مزه عرق مان خواندن دوباره آرشیو هوشمند زاده بود ...
اگر کسی هست که این آرشیو را نخوانده خب طفلک!

....( بقیه اش را بعدا مینویسم ، بد مست شده ایم!)

چوق الف:
هیچ کار دختران اتفاقی نیست!
ایتالو کالوینو

8 comments | Permalink

نظرات: 8

gahi baiad be mojezeye kalame ha iman avord!
chughe alefe in akhar man ro yade un neshan haye ketabi mindaze ke az namaieshgahe 5 sale pish kharidam!
dare tu keshom khak mikhore!

ma hame be in lalaye ha niaz darim!
ye dusti dashtam ke hamishe behesh migfotam: to ra hamishe mast dust midaram!
inja ro ham hamintor!

By Anonymous ناشناس, at ۷:۵۷ قبل‌ازظهر

دل من هم تنگش می شود . ایدین.

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۱۹ بعدازظهر

چه پست معرکه ای از همان تپه ای که نیست اش بگیر وتا وسوسه ی کالوینویی اش و تا این مکالمه ی جگر خراش بین انسان ها وحقیقت که دقیقن همین اشتباه باشد و و آه آن مجموعه زخم ها و کسی که در کلمه جا نمی شود و اینکه خیالمان راحت شد از این باب که حقه باز نیستیم
.

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۲۴ بعدازظهر

کامنت دادنی:
با اینکه بس طویل بودی این پست اما از برایمان دلنشین بود. همه اش یک سو آن چوق الف مارا به فضا برد!

By Blogger شقايق, at ۳:۰۰ بعدازظهر

مریم هوله یا مریم حوله؟ اینو توی سان جونم خونده بودم!!!


نوشته ات منو یاد اون ..شعر امینم اانداخت:

Cause I was High When I Wrote this so...

تنها که می خوری بیخیال... حالا بگو
چند درصد بود؟

By Blogger Iranian idiot, at ۴:۰۳ بعدازظهر

آی اون چوق الف مزه داد!! آی مزه داد! (این همه نوشتی بعد یکی بیاد کامنت بگذاره که فقط اون نقل قولت باحال بوده خیلی زور داره نه؟!)

By Blogger ali, at ۹:۳۹ بعدازظهر

امتحان هایتان ایا به خیر گذشت ؟
به نظرما شما حتا اگر در حال تظاهر هم باشید جدن خوب به فرهیختگی تظاهر می کنید.
مسئله: به راستی اگر شما درس می خواندید چراغ فرناز را چگونه دیدید؟
آرشیو فیلم تان را دم دست بگذارید شاید دزدی را فرستادیم تا به خانه ی شماسر بزند.

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۲۱ بعدازظهر

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ؟
خوشم به همین یادی که کردی از این فقیر
خرپره

By Anonymous ناشناس, at ۲:۲۴ قبل‌ازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007