شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۶

قربون قدمت

تا همین هشصد نهصد سال پیش, گاس کمی کمتر , کمی بیشتر , فرهاد محض سنگینی عاشقی آواره بیستون شد واسه تیشه زنی به مغز خودش , شاید سبک تر شه , نه شیرین تر , فقط کمتر , که نه , فقط بشه بگذره ... گذشته بود , صاف از روش . یه کاردک می خواست و یه مرد که جمعش کنه . یافت می نشد , آویزون تیشه شد ... هان , چرا راه دور بریم ؟ حالا گیرم تیاتر بازی می کردن یا قاطی کلمات زندگی می کردن , اما راس راستی بودن جون خودم ... مجید ظروفچی با اون کله ی قمبزه ای , رج اقس اقس می زد از سر شب تا خود گرگ و میش صبح . فرداش هرچی فنر پیدا می کرد تو جوب گردی های روز تا شبش , هر چی که داشت و نداشت , تحفه می برد زینت گل و گردن اقدس تا شاید لبخند رو ببینه رو لباش ... طوطی داش اکل , اون آخر آخر , وقتی یل محله ریق رحمت رو سر کشید , حرفش فقط مرجان بود و چشمای سیاش ... آخ مرجان , اون چشما منو کشت ...
بگذریم . حرف عاشقی نیست فقط که شده یه چیزی مثل کشک و دوغ که آآآآی با چلو کباب می چسبه و پشت بندش هم یه بسته شکلات که تو زرورق قرمز پیچیدن و چه صدای قرچ قرچ مطبوعی می ده وقت دست مالی بعدش ... تا همین ده بیست سال پیش , آدما جونشون می رفت , قسم شرافتشون نمی رفت, مردها یه تار سیبیلشون . حتی اگه گری گرفته بود صورتشون یا چه می دونم , ژیلت سه تیغ تازه اومده بود تو بازار ...
نون حرمت داشت واسه خودش . اگه یه تیکش رو زمین میافتاد , زیر پا نمی موند ...
حرف پدر و مادر حرمت داشت . اگه راهشون چاه هم بود , با خنده تا لبه چاه می رفتن و طوری که دلشون نشکنه از لب چاه می پریدن و ده برو که رفتی ...
خاک حرمت داشت , آسمون حرمت داشت , ستاره حرمت داشت , ماه حرمت داشت , دل حرمت داشت , آب , درخت , گل , سبزه , نیمکت تک افناده ته پارک حرمت داشت . پک آخر سیگار یا دُرد آخر گیلاس , از دست رفیق , که رفاقت حرمت داشت ... آآآخ ... ولم کن آخر شبی تو هم .
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟
هرهری مسلک شدیم ؟ نه ! مسلک به باد رفت . هِرهِر می کنیم با این هُرهُری ... تا کی و کجا ؟ نمیدونم ....


-آذر-

خواستی دیلیتش کن , خواستی هم نکن اما به من و تو و او بگو , چی رو به چه بهائی فروختیم و چی جاش خریدیم !

12 comments | Permalink

نظرات: 12

خوب قربونت برم , می مردی دو تا شات کمتر بزنی که اینجوری به سکسکه نیفتی ؟

By Anonymous ناشناس, at ۴:۵۱ قبل‌ازظهر

vaghean...!

By Anonymous ناشناس, at ۷:۴۶ قبل‌ازظهر

hormat?! ma hichvaght moamele kardan yad nagerefTm hame chi ro be moft foorookhTm

By Blogger شقايق, at ۹:۵۲ قبل‌ازظهر

خوندنش یه حسی داره برام مثه یه دیالوگ تک نفره که آخر نوشته کسیکه تمام این حرفا رو زده ساکت شده.
من فکر می کنم تو این سکوت این آخر فقط میشه یک کلمه گفت:
"همینطوره"
و شاید همین کلمه رو بشه دو باره هم تکرار کرد

By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۳۱ قبل‌ازظهر

یک ژست فیلسوف مآبانه به خودم میگیرم و می گم هوم م م .درسته ...

By Anonymous ناشناس, at ۱:۲۸ بعدازظهر

چه غمي .... چه سنگيني ِ غير ِ قابل ِ تحملي
بعضي وقتا
مهمترين كار زندگي انگار همينه
پاسخي صريح به سوالي ساده
:
چی رو به چه بهائی فروختیم و چی جاش خریدیم !

و سخت ترين كار ِ زندگي
...

By Anonymous ناشناس, at ۳:۱۶ بعدازظهر

:)
... .

By Anonymous ناشناس, at ۶:۲۶ بعدازظهر

دلم واسه خودم اون وقتا که خیال میکردم رفاقت مقدسه تنگ شده آیدین . این ربطی به نوشته آذر نداره البته . همینجوری فقط دنبال حس این نوشته اومد تو ذهنم . دلم واسه تو هم تنگ شده .

By Anonymous ناشناس, at ۷:۱۸ بعدازظهر

به! بابا کجای کارین؟
امروزم همه اینا که گفتی پیدا می شه
عشق، حرمت، صفا، صداقت، آاااخ، شرافت
همش پیدا می شه
، تنهااشکالش اینه که خیلی زیاد شده
چه جورشونو می خوای برات بخرم؟
پلاستیکی چینی آلمانی مرغوب نا مرغوب
فقط کافی بخری بگذاری روی صورتت تا بشی عاشق
با تمام خواصش

By Anonymous ناشناس, at ۸:۳۳ بعدازظهر

شرط بستن یعنی این ک از خیر ...هایی بگذری به خاطر ...های دیگه + ریسکش

بعضی وقتا برای من شرط بستن تنها راه بوده
وقتی گذشتم اینو فهمیدم!

By Anonymous ناشناس, at ۸:۵۰ بعدازظهر

ای گل فروش ، گل چه فروشی به بهای سیم
وز گل عزیز تر چه خری به بهای سیم
***
گذشته بود , صاف از روش . یه کاردک می خواست و یه مرد که جمعش کنه
***
چی رو به چه بهائی فروختیم و چی جاش خریدیم !

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۱۷ قبل‌ازظهر

و انسانیت حرمت داشت

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۲۰ قبل‌ازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007