یه دل میگه می میرم یه دل میگه نمی میرم!
همین چند سوت پیش نشسته بودیم در کانون گرم خانوادگی ! و من رفتم چایی ریختم و همینطوری که داشتم می اوردم با بابا هم بحث می کردم سر اینکه مرباش زیاده که گروووووووووووووپ یهووووووو خونه لرزید با سینی امدم پایین نفهمیده بودم چی شده که مامان داد زد زلزله و رفت بطرف در!
بعد از زلزله دوم مامان و آرمین مثه خیلی های دیگه رفتن خوابیدن تو ماشین که اگه بعدیش امد زنده بمونن ، من و بابا مثه دو تا شوالیه ء نترس جبهه کانون گرم خوانوادگی رو زنده نگه داشتیم ولی!
لینک :سازمان لرزه نگاری
نظرات: 5
ما به این همه شجاعت تو افتخار می کنیم قهرمان
By گلناز, at ۳:۴۳ بعدازظهر
ghahramamane vatan
eftekhare melatan!
:D
By PaRaDa, at ۸:۱۶ قبلازظهر
Hala Khoobiiin Shovaliyeha ? http://www.saghariii.com
By ناشناس, at ۷:۴۸ بعدازظهر
زلزله یاری کن!!!!از دستش خلاص شیم
By ناشناس, at ۸:۰۳ بعدازظهر
این آخری منم هم الاغ .پسر رعد نمی دونم چرا اسمم رو نمی نویسه
By ناشناس, at ۸:۰۴ بعدازظهر