تو مقدمه ی کتاب حسن کامشاد گفته که این کتاب رو از یادداشت های مسکوب جمع آوری کرده. بعد از مرگ خو مسکوب. یه جور ادای دینی که مسکوب می خواست به مادرش بکنه و فرصت نکرده. بعد هم آقا ممنون از لینک و لطف و اینا. این بلاگرولینگ هم خره اصولا. من خودم هم نمی تونم خودمو پینگ کنم و دیگه چندان تلاشی هم نمی کنم. هر چار پنج پست یه بار یه بنده خدایی از نمی دونم کجایی پینگم می کنه دستش درد نکنه. می دونستم کیه سفارش شما رو هم می کردم :)
آیدین جان این نوشته بی نام از من بود اما چون کامنت گذاری در وبلاگ تو کار ساده ای نیست و یا باید لاگ این کنی و چه میدونم چی... و پسورد بنویسی و احتمالا عربی برقصی...تر جیح دادم بنویسم یه بابایی!!! قربانت هستی
نظرات: 8
من ولی به خودم حسودیم نمی کنم..چرا راستی؟
By W., at ۱:۱۹ قبلازظهر
پارسال از سر کامنت تو، یه جائی چیزی نوشتم که حالا ظاهرا سر و کله صاحبش پیدا شده!!!
خودت بخونش تا خاطراتت زنده بشه ;)
احسان
By Ehsan, at ۲:۴۴ قبلازظهر
:))
کلی حال کردیم ، احسان خان این لینک بلاگت کار نمیکنه که!
By صورتکِ خیالی, at ۳:۰۳ قبلازظهر
فک کنم این دلقک داره کم کمک فیلسوف میشه .
By ناشناس, at ۸:۳۰ قبلازظهر
تو مقدمه ی کتاب حسن کامشاد گفته که این کتاب رو از یادداشت های مسکوب جمع آوری کرده. بعد از مرگ خو مسکوب.
یه جور ادای دینی که مسکوب می خواست به مادرش بکنه و فرصت نکرده.
بعد هم آقا ممنون از لینک و لطف و اینا.
این بلاگرولینگ هم خره اصولا. من خودم هم نمی تونم خودمو پینگ کنم و دیگه چندان تلاشی هم نمی کنم. هر چار پنج پست یه بار یه بنده خدایی از نمی دونم کجایی پینگم می کنه دستش درد نکنه.
می دونستم کیه سفارش شما رو هم می کردم :)
By ناشناس, at ۹:۴۶ بعدازظهر
مخالفم!
مخالــــــــــــــفم!
By Iranian idiot, at ۱۱:۴۳ بعدازظهر
اصلا لازمه کسی با کسی کاری هم داشته باشه؟!
By ناشناس, at ۳:۳۹ بعدازظهر
آیدین جان این نوشته بی نام از من بود اما چون کامنت گذاری در وبلاگ تو کار ساده ای نیست و یا باید لاگ این کنی و چه میدونم چی... و پسورد بنویسی و احتمالا عربی برقصی...تر جیح دادم بنویسم یه بابایی!!! قربانت هستی
By ناشناس, at ۳:۴۱ بعدازظهر