دوشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۶

هر کسی از ظن خود شد یار من

آن چیست که دیگران را برایمان دوست داشتنی می کند؟
قدرتشان؟
جذابیتشان؟
گفتارشان؟
می شود گفت ترکیب همه ء اینها و بعضی وقتها در بعضی ها یکی شان ، اما آنها که قدرتی دارند همیشه صاحبش نخواهند بود ، با از بین رفتن قدرتشان دوستشان خواهیم داشت ؟
جذابیت هم زود تر از آنکه فکر کنی تکراری میشود ، آیا بعد ا ز این تکراری شدن باز هم دوستشان خواهیم داشت؟
گفتارشان؟
کیست که نداند هر رابطه ای به احتمال خیلی زیاد به سکوت منجر خواهد شد ، آیا بعد از این سکوت دوست داشتنی باقی خواهد بود؟

بعضی وقتها ناخود اگاه کسانی را که دوست دارم با این معیار ها می سنجم ، شاید برای اینکه به تقریبی برای محاسبه ء زمان دوستی برسم ! البته کسانی هم هستند که با هیچ معیا ری که می شناسم سازگار نیستند و دوستشان دارم چون دوستشان دارم اما اینها هم تمام خواهند شد ، و این تمام شدن را خوب است که آدم بداند...

10 comments | Permalink

نظرات: 10

گاهی هم رابطه دقیقا وقتی لذت بخش می شه که به سکوت می رسه. وقتی که دیگه لازم نیست چیزی بگی تا از وجود رابطه هه مطمئن بشی

By Anonymous ناشناس, at ۲:۲۴ قبل‌ازظهر

ضمن اعلام موافقت با الهام خانم بالايي، عرض شود كه به نظر ما رابطه اصولا در هيچ قالب و قانوني نمي گنجه، حتي اگر nتا رابطه ي شبيه به هم پيدا كني، آخرش (يا وسطش!)، يك جور ديگه اي پيش مي ره!

By Blogger Azin, at ۱۰:۴۱ قبل‌ازظهر

دستور شما اطاعت شد
در ضمن ممنكه يه دوستي به سكوت نرسه . امكانش كه هست !

By Anonymous ناشناس, at ۱:۱۷ بعدازظهر

كامنت بالايي مال من بودا !!!!!!!!!!

By Anonymous ناشناس, at ۱:۱۸ بعدازظهر

اولن که وااای یعنی این کامنت دونی بعد از قرن ها به من روی خوش نشون داد؟
دومن که
یعنی تو می گی من به کدوم یکی از این دلیل ها تو رو انقده دوستت دارم؟

By Anonymous ناشناس, at ۴:۲۲ بعدازظهر

کامنت بالایی هم من بودم

By Anonymous ناشناس, at ۴:۲۳ بعدازظهر

ای بابا چرا اسممو نمی نویسه... من "نمی دونم" می باشم

By Anonymous ناشناس, at ۴:۲۴ بعدازظهر

هرچند سکوت سرشار از ناگفته هاست اما هر روز مثل دیروز نبودن شاید جذاب ترین جذابیت و قوی ترین قدرت باشه. البته شاید
و ضمنآ مخلصیم

By Anonymous ناشناس, at ۵:۱۶ بعدازظهر

آیدین! اگه تو سر از کار این بلاگ رولینگ و سایر پینگ کنندگان محترم درآوردی، منم سر در می آرم.. من که دیگه عکساشو پاره کردم، نامه هاشو پاره کردم، فکر یه چاره کردم... تو رو دیگه نمی دونم !

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۱۷ قبل‌ازظهر

تموم میشه ؟ من رو میذاری سر کار ؟ من تو رو واسه روزهای پیری برنامه ریزی کردم . این پدر معنوی که با این سیگار کشیدن و پرخوری عمرش به دنیا نیست . من رو اول پیری تنها میذاره میره پیش حوری پری ها ! من چیکار کنم تنها انوقت ؟

By Anonymous ناشناس, at ۳:۱۴ بعدازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007