دوشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۶

گازگرفتگی

گاز گرفتگی یعنی چه؟ گاز آدمها را میگیرد؟ یا ما فلک زده ها در جایی زندگی میکنیم که مدام عده ای هار گازمان می گیرند؟
:(
حالم خوش نیست ، بعضی وقتها یک خبر برایم خیلی بزرگ می شود و هر کاری میکنم از ذهنم پاک بشود نمی شود که نمی شود ، مدام فکر میکنم به بیش از صد نفری که تازه اگر جزو اعلام شده باشند! که گاز گرفته ادشان!
از سرصبح که این خبر را خوانده ام به هر کسی میرسم میگویم مردم با گاز خفه شده اند ، می گوید آه ، بعد فوری یک چیز دیگر می پرسد و من اعصابم خرابتر می شود ، این باید خیلی مهم باشد که یک عده گاز گرفته شده اند ، نه؟
دنیای خوبی نیست ، یک سرباز در استادیومی که کلی آدم وحشی را در خود جا داده نارنجکی به چشمم میخورد و نابینا می شود ، روزنامه ها خبر را منتشر می کنند و تلویزیون خبر را پخش می کند
با مادر سرباز مصاحبه می کنند
با برادر سرباز مصاحبه می کنند
با بازیکنان مصحابه می کنند
با ریس پلیس مصاحبه می کند
با ریس سازمان ورزش مصاحبه می کنند
چشمهای سرباز را عمل می کنند
دوباره با مادر سرباز مصاحبه میکند
با و ....
و همه و همه برای سرباز دل می سوزانند ، که واقعا هم درد دارد اینچنین حادثه ای ، ولی می شود گفت حادثه بوده ، یا اصلا هر چی ، ولی ولی ولی خیلی فرق می کند یک عده چندین و چند روز یخ بزنن ، بعد یکهو نصف شبی که خوابیده اند گازشان وصل شود! و گاز بگیردشان ، می خواهم بدانم ما را چه شده است که خیلی راحت از این خبرهای مرگ و میری که هر روز در کنارمان رخ می دهد می گذریم ؟
جان یک نفری که قرار است اعدام بشود به هر دلیلی چرا باید خیلی خیلی فرق بکند با جان صدها نفری که بدون هیچ جرمی گاز گرفتدشان؟!
چرا همه خفه شده اند؟ چرا این همه گاز استانهای شمالی قطع بود و نخواندم خبری از اینکه مردم به خیابانها ریخته اند ، اعتراض درست و حسابی کرده اند؟ مگر قطع گاز سیل و زلزله است که بشود از کنار تلفاتش ، سختی هایش به آسانی عبور کرد ؟
چرا هیچ کانال تلویزیونی نرفته مصاحبه کند با مادری که شب خوابیده و صبح از خواب که بیدار شده فرزند خفه شده اش را هر چه کرده نتوانسته بیدار کند که مدرسه ات دیرشد؟!
(...)
خون اینها چه می شود؟ همه می روند جزء بلایایی طبیعی؟
چرا وبلاگ می نویسیم؟ چرا دلمان می خواهد ادعا کنیم فکر مستقلی داریم در حالی که نشسته ایم ببینیم چه خبری بزرگ می شود ما هم در موردش بنویسیم ، اعتراض کنیم به فلان اعدام ، به فلان حادثه ...
ظهر رادیو بعد از اینکه اعلام کرد تعداد گاز گرفته شده ها ی منجر به فوت از صد نفر گذشته مصاحبه کرد با وزیر راه و ترابری با این تیتر که وزیر از مردم معذرت خواهی کرد ! در دلمان گفتیم چه خوب حداقل!
وزیر می گوید من تشکر میکنم از همکارانم که خالصانه در این چند روز جان مردم را نجات دادند ، واقعا نمره راه داران ما بیست است ، اما در بخش هواپیمایی و راه آهن مشکلاتی بوده که نمره شان 17 است و من از این بابت عذر می خواهم!
می شود چیزی گفت؟ یکی به من بگوید وقتی یک کارمندی پول می گیرد که وظیفه اش را انجام دهد تشکر یعنی چه؟
چرا نمایندگان شهرهایی که مردمشان گاز نداشته اند بیست دقیقه به وزیر نفت اجازه داده اند وقت مجلس را بگیرد در تعریف کردن از خود و مجموعه ء مخلصش که چقدر در این مدت دچار زحمت شده اند و نمی دانم فلان چند اینچی را در سرما جوش داده اند؟!
چرا هی باید به سرمان بکوبند که صرفه جویی بکنیم؟
صرفه جویی در مصرف گاز
صرفه جویی در مصرف بنزین
صرفه جویی در مصرف برق
صرفه جویی در مصرف مواد شوینده
صرفه جویی در زندگی ..
مگر بابتشان پول خون پدرشان را نمی دهیم؟
چرا ؟
چرا؟
چرا این همه گوسفند یک جا جمع شده اند؟
...
:(

14 comments | Permalink

نظرات: 14

با تمام مزخرف و عوضی بودن بعضی وقتا حرف حساب هم می زنی.امید وارم کردی

By Anonymous ناشناس, at ۳:۴۸ قبل‌ازظهر

در ضمن شازده !وقتی مسافر باشی و هر کیلو اضافه بار 5یورو پول معنی بده.لودگی تو واقعا معنایی جز مسخره بودنت نداره.در ضمن من 20 کیلو کتاب می خوام می فرستی؟رنگهای مختلف.اصلا هر رنگی که تو دوست داشتی.من موندم با این همه تشخض و باسوادی و کتاب خونی و کمالات چرا هنوز با تو روشنفکر نمای درپیتی دوستی ام رو ادامه می دم؟خدا خودش رحم کنه

By Anonymous ناشناس, at ۳:۵۹ قبل‌ازظهر

گاز گرفتگی یعنی چه ؟ این اولین جمله ی همین پست توست . این همه نوشتی و همه را گوسفند خواندی اما انگار خودت هنوز نمی دانی گاز گرفتگی یعنی چه . اگر می دانستی نمی نوشتی که :بعد یکهو نصف شبی که خوابیده اند گازشان وصل شود! و گاز بگیردشان .
اولن که , گمانم حتی گوسفندان هم می دانند که وقتی گاز شهری قطع می شود باید شیر اصلی ورودی خانه را قطع کرد تا احیانن اگر بر اثر فراموشی شیر گازی باز ماند , بعد از وصل گاز دچار نشتی گاز نشود . اما در صورت نشت گاز هم امکان خفگی با گاز متان بسیار کم است . مگر اینکه کسی حس بویائیش کاملن مختل باشد یا قبل از آن خودش بیهوش شده باشد . چون گاز متان انقدر بوی بدی دارد که حتی در هوای آزاد هم کاملن قابل تشخیص است چه برسد به فضای بسته ی خانه( اگر سفری به شهرهای جنوبی کرده باشی بوی این گاز را فضای باز شهر هم حس کرده ای . بخصوص در اهواز ) . تنها خطر در این موارد خفگی بر اثر گاز نیست بلکه انفجار خانه است ...
اما گاز گرفتگی . این اصطلاح برای خفگی در اثر گاز منو اکسید کربن استفاده می شود که گازی بی بو , بی رنگ که به علت احتراق ناقص سوخت های فسیلی تولید می شود ... اگر به حوادث چند روز گذشته نگاه کنیم , علل اصلی بالا رفتن مرگ و میر بر اثر گاز کرفتگی دو چیز است .
1- تعدادی از این حوادث بر اثر استاندارد نبودن وسائل گرما سوز , مثل بخاری های بی نیاز از دودکش است . در این اینگونه وسائل دستگاه حساسی به اکسیژن تعبیه می شود که با کم شدن درصد اکسیژن محیط , خود به خود دستگاه خاموش می شود و تا دوباره اکسیژن محیط به میزان قابل قبولی نرسد به کار نمی افتد . حالا اگر به هر علتی این بخش کار نکند خطر گازگرفتگی هست .
2- که علت اصلی مرگ و میر های اخیر بوده عبارت است از : , بی احتیاطی , ناآگاهی , حماقت( یا هرچیزی که می خواهی اسمش را بگذاری) . نشت منواکسید کربن از لوله بخاری های معیوب , شکسته یا خوب جا انداخته نشده . نداشتن کلاهک روی خروجی لوله ی بخاری و گرفتگی آن با برف یا هر چیز دیگر که باعث می شود گاز منواکسید کربن امکان خروج نداشته و به داخل اطاق برگردد . استفاده از وسائلی مثل گاز پیک نیکی , کباب پز و از این قبیل در محیط بسته ی اطاق . استفاده از منقل ذغال بدون اینکه بدانند که چه زمانی باید آن را به محیط بسته منتقل کنند ... و مواردی از این قبیل .
هوا سرد است . خیلی جاها گاز قطع شده و زندگی مردم مختل . دولت در این میان مقصر اصلی است چون مسئول تامین حوایج مردم است و عمده مشکلات نه به خاطر کمبود که به خاطر ضعف مدیریت است که دولت ما ذره ای ندارد اما آیدین جان , هر چیزی احتیاج به فرهنگ مصرف دارد . اگر تو بخاری گازی نصب کنی بدون اینکه فرهنگ استفاده از بخاری را داشته باشی , نه تنها برای خودت ایجاد خطر می کنی که حتی ممکن است به دیگران هم آسیب بزنی . حالا نه بخاری هر چیز . میلیون میلیون ماشین در کشور ما می گردند بدون اینکه فرهنگ استفاده از ماشین و خیابان و کوچه و جاده و پیاده رو را داشته باشیم . نتیجه اش می شود سالیانه ده ها هزار کشته و چند برابر مجروح و کرور کرور ضرر مالی ... مثل قارچ آپارتمان از زمین شهر هایمان سبز می شود بدون اینکه فرهنگ آپارتمان نشینی یا حتی آپارتمان سازی را داشته باشیم یا هزاران از این دست . همه چیز را که نمی شود انداخت گردن ج . ا . خودمان هم مقصریم یا لابد به قول تو گوسفند ...

By Anonymous ناشناس, at ۵:۰۱ قبل‌ازظهر

اذر جان لطف کن بی اطلاعی خودت رااز سیتم عملکرد گاز شهری به حساب فرهنگ مصرف نگذار ، حرف تو مثل این می ماند که چون من یادم رفته چراغ راهنمایی ماشین را خاموش کنم ماشین منفجر شود ، اولا بحث من مربوط به خفه شدگی ها ناشی از منوکسید کربن نیست ، هرچند این هم باز بر میگردد به دولت!
ولی سیستم گاز همانجور که خودت هم گفتی خیلی فرق می کند با ماشین ، حتما تمام وسائل گازسوز باید بتوانند به طور خودکار در صورت روشن ننشدن به هر دلیلی خاموش شوند ، ببینم تبلیغ شرکت گاز را یادت هست ؟
هرگزنشه فراموش بدون که اول کبریت بیاور و فلان؟
تا به حال فکر کرده ای که چرا همچین تبلیغی به این وسعت در ایران پخش می شود؟ چون اکثر اجاق خای خوراک پزی که در ایران فروخته می شوند فاقد سیستم قطع اتوماتیک گاز هستند و من شرط می بندم که در بین برندهای معروف که در بازار ایران موجود است تو حتی یک اجاق خوراک پزی پیدا نمیکنی که فاقد سیستم قطع گاز باشد ، پس دقیقا اگر خانه ای به این علت منفجر شود یا عده ای کشته شوند مسئول سازمان استاندارد است که مهرش روی ان وسیله حک شده!
2- موتورخانه را دیده ای؟
همین که خاموش بشود یه هر دلیلی مثلا بادجریان گاز اتوماتیک قطع می شود
3- دم در خانه تان علمک های گاز را دیدهای؟!
در هر بار قطع شدن گاز باید و باید این علمک ها مانع وصل مجدد گاز شوند تا وقتی که صاحبخانه بصورت دستی ضامن آنها را بکشدتا گاز وصل شود، دقیقا حرف من سر این بود ، در چند شب گذشته خیلی ازاین علمک ها کار نکرده ، نمونه اش همسایه خودمان که بعد از قطع گاز علمکش بطور عمل نکرده بود ، مسئول عمل نکردن علمک کیست؟

فرهنگ مصرف خیلی خیلی فرق میکند با چیزی که تو میگویی ، این نگاه از بالا و روشنفکرانه ات هم بدرد هم نمی خورد که هیچ ترحم بر انگیز هم هست ، وقتی اطلاع دقیق از موضوع نداری ، کشته شدن مردم را خنده دار توصیف کنی ...
در هر صورت دیشب هم که گفتم من بابت همه ء انهایی که در سرما کشته شده اند و فرهنگ مصرف نداشته اند ، بابت بی فرهنگی شان ازتو عذر می خواهم!

By Blogger صورتکِ خیالی, at ۱۱:۳۱ قبل‌ازظهر

من هم سر درنیاوردم . گاز گرفتگی که اصطلاح معمول ماست به معنی خفگی با منوکسید کربن است . من هم نشنیده ام گاز شهری کسی را خفه کند . معمولا منفجر می شود . البته این را شنیده ام که مردم و از جمله خانواده ی خودم علمک گاز را مدتی دستکاری کردند تا گاز شوفاژخانه با فشار کم گاز هم کار کند اما ظاهرا خودش خود به خود برمیگشته سر جاش و خطری نداشته ...با این وجود خواندم که چند نفری بعد وصل شدن گاز بدلیل دستکاری علمک دچار انفجار و اینها شده اند ... اصولا من تا به حال فکر می کردم وقتی گاز خانه ای قطع می شود برای وصل مجددش شرکت گاز باید خانه به خانه برود . اینطور نبوده ؟ نباید باشد ؟

By Anonymous ناشناس, at ۵:۴۳ بعدازظهر

درباره همان مونوکسید کربن هم من کمی بدبینم نسبت به بخاری های ایرانی . یکی از دوستهای من بر اثر خفگی مرد . مطمئنم بخاری اش را خودش وصل نکرده بود . مطمئنم انقدر عاقل بود که بسپرد دست یک ادم وارد و همه ی اقدامات ایمنی را هم رعایت کند ... بنظر یک ایرادی باید در خود بخاری ها باشد ...

By Anonymous ناشناس, at ۵:۴۷ بعدازظهر

عجب! خود مطلب یک طرف! این نظریات دوستان هم یک طرف!

By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۰۰ بعدازظهر

راستي چرا اين همه گوسفند ؟ ما گوسفند هستيم يا گوسفندان كردند ؟

By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۰۴ بعدازظهر

سلام آيدين عزيز...بي نظمي و بي برنامگي در جز جز زندگي ما موج مي زنه...ما مثل ساكنين قلعه حيوانات،تنها به تاييد بالادستها و نهايتا غرغر هاي گاه گاه بسنده مي كنيم....
هركسي سرنوشتش همون چيزيه كه لياقتش...
و حيف كه ادعاي لياقت ما با همت ما براي سرنوشتمون همخوانب نداره...حرفهات درد داشت و به دل مي نشست...

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۰۵ قبل‌ازظهر

وقتی گاز قطع می شود یا حتی فشارش کم میشود , قسمتی در علمک هست که باید بد از وصل مجدد گاز منطقه به صورت دستی فعال شود تا گاز در واحد مورد نظر وصل شود . وانگهی , شما یا هرکس دیگر که اینجا را می خواند یک نمونه برای من بیاورید که کسی بر اثر گاز متان خفه شده است که حتی نه , مسموم شده است .
آیدین جان , از این به بعد اگر در مورد چیزی اطلاع نداری نه در موردش بنویس نه هوار حسین بکش . زشت است پسر جان . تو چند وقت دیگر مهندس این مملکت می شوی .

By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۰۸ قبل‌ازظهر

البته منم تصوراتم چیز دیگه ای بود از گاز گرفتگی، البته جوابیه هم به کامنت ها چشم گیر و در نوع خودش جالب و بحث برانگیز بود
ولی هر چی فکر می کنم اون تبلیغی رو که یادآوری کردید یادم نمیاد گمونم یه چیزی بود تو مایه هایه هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش
که البته اینم به شرکت گاز مربوط نمیشه به نظرم مگر اینکه بشه کفت اگه لامپ اضافه رو خاموش کنی گاز نمی گیرتت یا شاید ... من به طور کلی سردرگم شدم ...

By Anonymous ناشناس, at ۲:۰۷ قبل‌ازظهر

بخاطر هیجان بالا آدم چه اشتباهاتی که نمی کنه، واقعیتش سردرگم نشدم، من به طور کلی سرگرم شدم

By Anonymous ناشناس, at ۲:۱۶ قبل‌ازظهر

برادر عزیز.
درست برعکس. اینجا چراگاهی نیست که گوسفندانی چند در آن زندگی کنند، بلکه زندگی ای است که گوسفندانی چون شما و ما ساخته ایم. دقت کنید. توهینی در کار نیست. جناب آیدین متاثر از اتفاقی که در جایی افتاده است به خود اجازه داده است که همه را، یا دست کم همه غیر از خود را، گوسفند بخواند. اینجا هم توهینی در کار نیست. تنها نمایانگر موجی است که گاهی در سطح دریا پدید می آید و ناپدید میشود. عاقبت موج چیست؟ او دوباره به دریا می پیوندند و در مثال حاضر، دست در دست دیگر گوسفندان علوفه می جود. برقرار کردن ارتباط بین موج و علوفه جویدن گوسفندان گازگرفته با خواننده است. اما در زمان لازم برای برقراری چنین ارتباطی، نویسنده باید به خود بازگردد. به اینکه چرا گازگرفتگی را به پول خون پدر خود و دیگر پستانداران روی زمین مربوط ساخته است!

By Anonymous ناشناس, at ۲:۲۴ قبل‌ازظهر

من در مورد عمل نکردن علمکها بعضی جاها که مطمئنم!
در مورد استاندارد نبودن اجاقهای خوراک پزی هم وااینکه صددرصد ربطی به فرهنگ مصرف ندارند هم
ولی حوصله بحث هم ندارم!

By Blogger صورتکِ خیالی, at ۸:۳۰ قبل‌ازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007