سهشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷ :( یعنی کسی نیست که بدونه چرا حتی وقتی یه چیزی مینویسم که خیلی هم دوسش دارم موقع پابلیش کردن که میشه یه حس ناخودآگاه بجای زدن عدد امنیتی بلاگر ضربدر اون بالا رو میزنه به سیگارش پک عمیق میزنه؟انگار دیگه تموم شده اینجا ، آره؟ 3 comments | Permalink نظرات: 3 شاید دود سیگار جلوی دیدت رو میگیره.. خوب اون سیگار رو بذار زمین یه دقییه نمی میری که... By Erfan, at ۱:۱۷ بعدازظهر نهتموم نشدهداره نفس می گیره..صبر باید کرد. By ناشناس, at ۳:۵۱ بعدازظهر ای بابا آیدین تو هم؟!میگم حالا اگه داری ناز میکنی که ما بگیم نه بابا تموم نشده که و اینا خب میگیم خب :ي By macin, at ۸:۲۲ بعدازظهر
یعنی کسی نیست که بدونه چرا حتی وقتی یه چیزی مینویسم که خیلی هم دوسش دارم موقع پابلیش کردن که میشه یه حس ناخودآگاه بجای زدن عدد امنیتی بلاگر ضربدر اون بالا رو میزنه به سیگارش پک عمیق میزنه؟انگار دیگه تموم شده اینجا ، آره؟
شاید دود سیگار جلوی دیدت رو میگیره.. خوب اون سیگار رو بذار زمین یه دقییه نمی میری که...
By Erfan, at ۱:۱۷ بعدازظهر
نهتموم نشدهداره نفس می گیره..صبر باید کرد.
By ناشناس, at ۳:۵۱ بعدازظهر
ای بابا آیدین تو هم؟!میگم حالا اگه داری ناز میکنی که ما بگیم نه بابا تموم نشده که و اینا خب میگیم خب :ي
By macin, at ۸:۲۲ بعدازظهر
aidinblog@hotmail.com
L ink
A rchive
V isitor
Free counter Free counter
Not recomended for firefox!
نظرات: 3
شاید دود سیگار جلوی دیدت رو میگیره.. خوب اون سیگار رو بذار زمین یه دقییه نمی میری که...
By Erfan, at ۱:۱۷ بعدازظهر
نه
تموم نشده
داره نفس می گیره..
صبر باید کرد.
By ناشناس, at ۳:۵۱ بعدازظهر
ای بابا آیدین تو هم؟!
میگم حالا اگه داری ناز میکنی که ما بگیم نه بابا تموم نشده که و اینا خب میگیم خب :ي
By macin, at ۸:۲۲ بعدازظهر