قهرمان ِ ناتمام
در زندگی ام هیچ کاری را تمام نکرده ام ، بعضی وقتها این واقعیت مثل ِ یک زخم ِ کهنه از ذهنم خطور میکند و درد میکند ، خیلی ...
اینجور وقتها برای تسکین این درد می نشینم مثلا برای خودم ردیف میکنم کارهایی را که تمام کرده ام مگر که دردش کم شود ...
زیاد نیستند که اگر هم تمام شده اند آنقدر زور و اجبار پشت سرش بوده که دیگر جای ِ افتخاری برایش نیست و باز درد کم نمی شود.
اگر قرار بوده نرم افزاری یاد بگیرم به تمام هجوم برده ام همه زندگی ام را گذاشته ام برایش بعد کم کم آنقدر ملایم و محو کنار گذاشته امش که حتی خودم هم نفهمیده ام که نیمه کاره مانده و به نتیجه نرسیده!
حالا این کار فعلی گیرم انداخته ، دیگر خودم و خودم فقط نیست ،پای مشتریان پدر در کار است و آبروی چندین ساله هر از چندی دیوانگی میزند به سرم میروم بالا داد و بیداد میکنم که من نمیخواهم اصلا این چند ماه کار هم کرده ام مجانی پولش را نمیخاهم ولم کنید و بعد می آیم پایین کمی که میگذرد ، آرام که میشوم درد ِ این ننگ ِ ناتمامی وجودم را میگیرد به روی خودم نمی آورم و شروع میکنم به کار...
حکایت آن مرد را شنیده اید که بین سه امر مخیر شده بود :
یا بدهی خود را بپردازد و یا در عوض صد ضربه شلاق نوش جان کند و یا اگر مایل بود یک من پیاز بخورد!
مرد بدهکار ابتدا خوردن پیاز را پیشنهاد کرد و چون نصف پیازها را خورد گفت دیگر نمی توانم شلاقم بزنید ، در ضربه پنجاهم گفت دست نگه دارید که دیگر طاقت ندارم بدهی خود را می پردازم!!
واقعیت همین است و بس و حکایتِ من هم!
نظرات: 8
وای آیدین، این مثال آقاهه که هم پیاز خورده، هم شلاق و هم بدهی ش رو داده رو خیلی خوب گفتی. من همیشه وقتی ددلاین دارم برای یه کاری یه بلایی در همین حدود سرم میاد.
By ناشناس, at ۶:۰۵ قبلازظهر
گوساله قیافته !!! مرده شور پرستیزتو ببرن !! همین امروز اومدم خوندمتها .... ! به کارهای نکرده ات هم فکر کردم و باهات همدردی کردم. بعدش یک دفعه تشنم شد رفتم آب خوردم برگشتم کامپیوترم ریستارت شده بود دیگه برات کامنت نذاشتم. خیلی حلال زاده هستی شما ! یک بوس بده بابا اخلاقت رو خوب کن تا هی به هم حرفهای مهربونی بزنیم خوشمان هم بیاید . خب ؟
By ناشناس, at ۸:۵۸ قبلازظهر
ولی تو یک قهرمان ِ تمامی...
By ناشناس, at ۱۰:۵۲ قبلازظهر
یعنی تو الان هم پیاز خوردی هم شلاق و هم می خوای بدهیت بدی اوخ !
By ناشناس, at ۱۰:۱۷ قبلازظهر
ضرب المثل باحالي بود
ياد حكايت قير و قيف و جلاد افتادم!
By ناشناس, at ۶:۲۰ بعدازظهر
مشکل اصلی این است که جای یک موفقیت بزرگ در زندگی خالیست. اون که مثلاً دانشگاه شریف خونده چون یک موفقیت بزرگ کسب کرده بقیه کارهاش اگه نیمه تمام هم باشه به چشم نمی آد.اما وای از دست آدمهایی مثل ما که همیشه بدنبال کسب یک موفقیت( فقط یکی) بودیم و آن هم نشد وهمیشه به کارهای کم اهمیت مشغول بودیم و در توهم. یه جورایی به این حالت مالخولی یایی هم عادت کردیم.
By ناشناس, at ۹:۰۶ بعدازظهر
سلام...
آيدين من نمي تونم نظر بدم...يعني نميشه...جونم در اومد...
داستان مرد بدهكارت خيلي بانمك بود...
همه آدما كارهاي نيمه تموم زيادي دارن...
By ناشناس, at ۹:۰۰ قبلازظهر
واي درس شد...
حووووووورا
By ناشناس, at ۹:۰۱ قبلازظهر