یکشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۵

فرسودگی

از تمام آن کتابهایی که بهشان سوگند خورده بودم در این لحظه نیاز حتی یک عبارتش به کمکم نمی آمد ( تنهایی پر هیاهو/ هرابال )

با شرمساری گفت : چند تا کتابی خوانده ام ....و با خود گفت و هیچی ازشان یاد نگرفته ام ، این چیزی بودکه در طول این چند ماه کشف کرده بود ، فرهنگ و دانش دروغ بود زنجیرپای آدم بود، چشم بند آدم بود...آن همه مطالعه ذره ای به او کمک نمی کرد تا خودش را از این تله خلاص کند( نبرد آخر آلزمان / یوسا)

ادمها بی گناهن چون آدم ان کارهای احمقانه میکنن ، کارهایی مثل کشتن دشمن!( یک مرد/ فالاچی)

رو تخت بیمارستان انگار ذهنم قفل شده بود ، این دیالوگها و چند تا دیالوگ دیگه تنها چیزهایی بودن که مداوم تو ذهنم قرقره می شدند ، شاید مثلا بشه بهش گفت یه یاس فلسفی عظیم روی تخت کوفتی بیمارستان ، هم اتاقی ها با هم حرف میزدند بعضی وقتها ولی من فقط با دیالوگهای خودم بازی میکردم ، آخرش همه ، همه کسایی که تو این چند روز منو تو بیمارستان دیدن گفتن تو عمرمون آدم به ساکتی تو ندیدیم !
حرفی نداشتم که بزنم ، از بیمارستان ، از محیط مرگ بیزارم بیزار با تمام وجود ، یه اتفاق لعنتی باعث شد پام بخوره به شیشه ء پاسیو و یه چیزی که پشت ساق پاس و دکتر جماعت بهش میگن تاندول یکمکی پاره بشه ، یه جراحی کوفتی و دو روز بستری شدن که یه عمر گذشت ، الان هم درد دارم و بدتر از درد اینه که نتونی راه بری ، لازم به گفتن نیست آدمها اینجور موقع ها یاد خداشون می افتن هوم همون مذهب که در بهترین حالت رویایی انسان بیمار است وبس!
ولی من خدایی نداشتم ، هیچ وقت نداشتم ، روی تخت بیمارستان ،حتی قبل از عمل ، حتی اون لحظه هم حاضر نشدم از کسی کمک بخام ، فقط وفقط دلم میخاست با تموم وجود می مردم و همه چی تموم میشد...مثل ...مثل آخر فیلم تو سینما که با رفتن به روی اسامی بازیگرا کم کم همه جا تاریک میشه و بعد یهو چراغها روشن میشن و تو جایی رو نمی بینی...کات.

پ ن :امیر برگشتنی از شمال از جاده دوست داشتنی تو برگشتم ، اسالم – خلخال ، میدونی کاش قبل از اینکه که دیگه خیلی دور بشی یه بار بیایی ایران تا باهم از این جاده رد بشیم ، کل جاده رو اسفالت کردن دیگه اون جاده خراب و بکر نیست...
همه راه که ازش رد میشدم به این فکر میکردم که یکی دو سال دیگه اینجا هم میشه یه جاده تجاری – توریستی! بعد کلی کنارش از این قلیون و کوفتی ها باز میشه بطری آب معدنی و قوطی کنسروه که همه جاش پخش شده ...
نه من اینجوری دوسش ندارم ...





8 comments | Permalink

نظرات: 8

ای نگاه به قربون این مردک خیالی ناقص . عقل که نداشتی حالا دیگه تاندونم نداری ((:

By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۱۵ بعدازظهر

شوخی کردم دعا میکنم زود خوب خوب شی بیای تهران ساعی تا ونک رو پیاده گز کنیم !

By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۱۶ بعدازظهر

من عاشق این جاده ام . اون درختهاش....تنگ بودنش . این که همه اش از کنارت وانت حمل چوب اسالم رد می شه .... راستی تاندول یا تاندوم ؟؟؟؟ من عمری فکر می کردم تاندومه . اگه تو اشتباه کرده باشی که پس خیلی گیجی !! بعد از دو روز در محیط بیمارستان سیر کردن !!

By Anonymous ناشناس, at ۱:۰۹ قبل‌ازظهر

از بس وقتي راه مي ري اين طرف واونطرف شلنگ تخته مي اندازي !
تازه شدي مثه آبجي بزرگه
كه خودش رو به در و ديوار مي زنه
مراقب خودت باش داداش كوچولو

By Anonymous ناشناس, at ۱:۵۷ قبل‌ازظهر

:(
کاش یه رو بشه انقدر زندگی کردن برامون بس باشه که هیچ وقت فکرمون به خواستن و نخواستن اش نره.یه روز که احساس کنیم آزادیم.

آیدین جان! تو مخیله ام نمی گنجی تو. نشده نتونم آدمی رو تصور نکنم. اما تو رو با اینهمه ای که اگه همینطور که هستی باشی زندگی رو نمی خوای نمی فهمم.

By Anonymous ناشناس, at ۹:۳۴ قبل‌ازظهر

برای تاندون پات متاسفم امیدوارم زود بهبودی کامل پیدا کنه.
ولی برای سوراخ سمبه های بکر بیشتر متاسفم که یکی یکی داره مددن میشه . کی میدونه چند تا اتوبوس و کامیون اونجا باید بخورن بهم؟

By Anonymous ناشناس, at ۲:۱۶ بعدازظهر

اولاً تاندون
دوماً محیط بیمارستان کوفتی نیست بلکه نکبتی است
سوماً با غرغر کردن کاری از پیش نمی ره. بهتره یه گزارش کامل از عملیات استحمام و دست به آب تو وبلاگت بذاری تا یه کمی بخندیم
آخراً امیدوارم زودتز خوب شی

By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۵۱ بعدازظهر

از غروب غمگينش نگفتي وقتي همه مي رن و تو مي موني و تو

By Anonymous ناشناس, at ۳:۲۶ بعدازظهر



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007