شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۳

نگاه ترجمان دل است و گواه دوستی و عشق

مرا به خلوت چشمانی فرا خواندی
که ازدحام زائرانش
سکوت خلوت شبهای عاشقان را در هم شکسته بود

سالها پیش در چنین روز فرخنده ای موجودی پا به عرصه گیتی نهاد و به کله کشک در امور آن همت
گمارد ، که وی را نگاه نام نهادند . در همان لحظه تولد سروشی از عالم غیب بیامد و به مادرش گفت : " زود باشد که فرزندت آتش در سوختگان بلاگستان زند . "
از همان ایام شباب شیوه شهرآشوبی و دلبری پیشه کرد و در راه مدرسه دل از پیر و جوان می ربود و در زنگ تفریح با رفیق گرمابه و گلستان خویش ،
غریبه ، با دلهای عشاق خود یه قل دو قل بازی میکرد . چنانکه شیخ
اجل سعدی شیرازی در این باب
فرمود :
معلمت همه شوخی و دلبری آموخـــت / جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخـت
من آدمی به چنین شکل و خوی و روش/ ندیده ام مگر این شیوه از پری آموخت

چون از قیل و قال مدرسه فارغ گشت
همانند پزشک بلاگستان به فراگیری علم طبابت همت گماشت تا جمعی را گریان و نالان و غزل خوان ، مصداق این بیت سازد :
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هردو یکی بودی چه بودی

و چون عرصه شهر و دیار را برای دلبری و شهرآشوبی خود کوچک دید ، قدم به دنیای اینترنت نهاد و لایت وبلاگستان را جولانگاه خویش کرد و جمعی را ندیده و نشناخته ، واله و شیدا و مفتون ساخت
شاهدان گر دلبری زین سان کنند/ زاهدان را رخنه در ایمان کنند

و بدینسان آتشی در شهر بیفکند که عارف و عامی را بسوخت . جمعی از عشق وی سر به سیستان نهادند و گروهی به ارمنستان ، عده ای راهی ترکستان شدند و معدودی آواره فرنگستان و سرانجام از
فتنه وی نسلی سوخته برجای ماند .

و ما که در عرصه وبلاگستان برای خود کراماتی داشتیم و صاحب ید بیضا بودیم و پس از سالها مراقبت و ریاضت به مرتبت دون ژوانی نائل گشته بودیم نیز در این سودا دل و دستار باخته ، سر در کوی یار نهادیم
و به زبان حال میگفتیم :
سجاده نشین با وقاری بودم/ بازیچه کودکان کویم کردی

اما از آنجا که گفته اند : " قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهری " این موجود یگانه را با ما سر آشتی افتاد و از میان خیل عشاق ، نگاه ِ نگاه بر صورتک بی مقدار ما افتاد و ما را از فرش برگرفت و بر
عرش نشاند ..:
مژده بده مژده بده
یار پسندید مرا سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا


و بدینسان ما را بخت یار و وقت خوش بود تا اینکه سر و کله این پسرک جلف سبک مغر ، سینا پیدا شد و آب سرد در آش گرم ما ریخت و آنقدر کامنتهای عاشقانه و سوزناک نوشت که خاطر ما را مکدر کرد و
سرانجام مجبور شدیم به وی بگوئیم :
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عرض خود میبری و زحمت ما میباشی

اما نفس گرم ما در آهن سرد باطن مردک اثر نکرد و به اعمال شنیع خود ادامه داد . و ما پریشان خاطر و شوریده سر با خود می گفتیم :
ندانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون /دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

ولی چون برای خود ادعای روشنفکری داشتیم و دم از آزادی و تساحل و تسامح و گفتگوی تمدنها میزدیم و در ظاهر به جنگهای خروس وار دیگران می خندیدیم و آنها را در ردیف جانوران فیلمهای راز بقا
می شمردیم ، ناچار در مقابل اینهمه گستاخی سینا این جانور انسان نما ، روشنفکرانه لبخند میزدیم و
در دل حسرت روزگاری را داشتیم که در آن ، مردان به سادگی و تنها با یک چاقوی ضامن دار دسته
صدفی ساخت زنجان ، مشکلاتی اینچنین را به صورت منطقی رفع و رجوع میکردند .
اما اکنون که به
سلامتی دوران تساحل و تسامح به سر آمده و باب گفتگوی تمدنها بسته شده و از قرتی بازی گفتمان
و این مزخرفات خبری نیست و دفاع از ارزشها نقل هر مجلس است و به یمن و مبارکی چنین روز
فرخنده ای ، تصمیم داریم که این قضیه را به صورت شرافتمندانه ای برای همیشه حل و فصل کنیم .
بدین منظور مراسم دوئلی تدارک دیده شده تا در آن تکلیف خود را با این مدعی لاف زن دغلباز (سینا )
یکسره کنیم . لذا از امت همیشه در صحنه و ای پی پرور وبلاگستان تقاضا داریم که برای سلامتی ما
دعا کنند
مکان دوئل : Negah Lovers
شاهد دوئل : مهر
سلاح دوئل : از آنجا که شاهد دوئل به شدت از سنتهای بورژوائی بیزار است نمیتوانیم از تپانچه استفاده کنیم و چون نه شخص ما و نه آن مردک صورتک دغل باز یک لا قبا شمشیر بازی بلد نیستیم پس این مورد هم به خودی خود منتفی است . ناچار تصمیم بر آن شد که طبق سنتهای ارزشمند میهنی ، با چماق به گفتگو بپردازیم و به یاری حق تعالی و با دعای خیر مشهریان وبلاگستان ، آنقدر با چوب بر سر آن نابکار بکوبیم تا آن افکار خبیثانه را از سر به در کرده و با زبان خوش ! به راه راست هدایت شود و ما را با نگاهمان تنها بگذارد یا جان به جان آفرین تسلیم کرده و به دوزخی که از آن آمده باز ردد . انشاا... .
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بعضی حرفها چقدر به دل آدم مینشیند ، درست مثل بعضی آدمها که بی چشمداشت بودن لبخند را میدانند ، آخر بی چشمداشت بودن لبخند قانون مهربانی است و نگاه سرچشمه تمام مهربانیها
نگاهک عزیزمان ، نمیدانی که با تولدت چه لطفی به دنیا کرده ای و چه منتی بر سر مردمان گذاشته ای . زیبا ترین نگاه را به دنیا از دریچه چشمان تو دیده ایم و بودنت ، زیبائی بودن را به ما چشاند
تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدت مــــــــــــــــــــــــــبارک
( آیدین / سینا )
و تمامی دوستان وبلاگشهر

0 comments | Permalink

نظرات: 0



aidinblog@hotmail.com

L ink

صفحه لینکهای صورتک خیالی


 


A rchive

ژانویهٔ 2003
آوریل 2003
مهٔ 2003
ژوئن 2003
ژوئیهٔ 2003
اوت 2003
سپتامبر 2003
اکتبر 2003
دسامبر 2003
ژانویهٔ 2004
مارس 2004
ژوئن 2004
سپتامبر 2004
اکتبر 2004
نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007