از آن روز پیر شده ام بس که مرده ام...:((
دلمان بطرز غریبی تنگ است ، اصلا یک جوری هستیم که بدجوری است ، از سر شب با سارا و سارا ، بعد فاطی ، بعد رها ، بعد یادمان نیست کی حرف زدیم ، به چند تا از این خرت و پرتها هم اس ام اس زدیم ، افاقه نکرد ، دلمان ، دل نمیشود دیگر به قول یارو گفتنی !دارد مثل سیر و سرکه می جوشد ، حالا آمدیم انلاین شدیم همینطوری غیر ارادی هدایت شدیم بسوی نینونتکایمان ، دوباره خواندیمش ، اوووف چقدر دلمان برایش تنگ شده بود
این قدیمی ها یک چیزهایی حالیشان بوده ها ، کی میگفتند عشق اول یک چیز دیگر است و تکرار نمیشود از این حرفها!
آخر مینوتکا چرا؟
واقعا چرا؟
چرا نینوتکا ؟
چرا تیتوتکا؟
چرا با من این کار را کردید!
نظرات: 16
ها ؟
By ناشناس, at ۱:۵۰ قبلازظهر
!هيچي نمي تونم بگم رفيق!
By ناشناس, at ۹:۲۱ قبلازظهر
حالا مي گم كه نمم نمك دلت گنده مي شه وقتي دلتنگ مي شي
درست مثه اون جمله كه تو كامنت هاي اول كه از درد و توي ايميل ازآي كيو ماركتينگ گفتم .
هومممممم!؟
By ناشناس, at ۳:۲۳ بعدازظهر
پریشانی های ما را هیچ کس نمی فهمد
By ماه کولی, at ۵:۲۷ بعدازظهر
این منم که در آستانه جوانی شدم پیر...
اما باز هم دلم جوان است و موهانم سیاه ...
عشق اول؟
عشق واقعی بهتره...
اصلن بابا عشق دیگه چیه؟!هان؟
By ناشناس, at ۶:۵۵ بعدازظهر
سلام رفیق قدیمی. یادت است گفتی نمی گذارم کسی فراموشت کند؟ حالا کجایی رفیق؟ من آمدم اینبار محکمتر از قبل. خیلی حرفها دارم برای نوشتن. دلم برای همه تنگ شده. برای همه حرفها و همه شعرها. کجایی رفیق قدیمی؟ آزاد باش و آزاد اندیش
By ناشناس, at ۹:۱۵ بعدازظهر
دهه! تو باز پیدات شد؟!
By صورتکِ خیالی, at ۱۰:۴۳ بعدازظهر
دل من گرفت از این جا هوس سفر نداری
By ناشناس, at ۱۰:۴۹ بعدازظهر
دیگه کار ات به جایی رسیده که به فال مردم هم حسودی کنی؟ شاید هم باید باور کنم جدی جدی دل ات گرفته . عشق اول معمولن در یاد ماندنی است چون اغلب این امکان را نمی یابد که با وسوسه ی ازدواج و بیوند همیشگی آلوده شود.این ها همه اش از عوارض چخوف و داستایوسکی است من گفته باشم..
By ناشناس, at ۱۲:۰۰ قبلازظهر
????????????????????????!
By ناشناس, at ۹:۲۵ قبلازظهر
از دهه تو باز پیدات شد که منظورت من نبودم رفیق؟
By ناشناس, at ۱۰:۵۵ قبلازظهر
khob khoondam har setasho..be nazare man toe blogger bayad javabe in 3 zarif ro beD!
By ناشناس, at ۱۱:۴۰ قبلازظهر
چه قصه ی دردناکی
حالا می فهمم چرا حالت دنیا این همه غمگین استچرا که :مینوتکا هم رفته وبارفتن اش دنیا برای همیشه حالت غمگینی به خود گرفته..
By ناشناس, at ۱:۳۲ بعدازظهر
من نفهمیدم اینها با تو چیکار کردن. فقط امیدوارم کار بدی نکرده باشن
By ناشناس, at ۱۱:۲۸ قبلازظهر
eshgh eshghe.avalo akhar nadare!
mage adam gharare chand ba too donya ashegh beshe?!
By ناشناس, at ۱۲:۱۹ بعدازظهر
چقدر چرخ زدن در نوشته های 2 سال پیشت لذت بخش بود.
حالا بهتر است دلتنگی ات؟
By ناشناس, at ۱۲:۲۷ بعدازظهر